من و وحرفهایم

اینجا مکان باز شدن بغض های چند ساله ی من است شما میتوانید با من هم صدا شوید؟

من و وحرفهایم

اینجا مکان باز شدن بغض های چند ساله ی من است شما میتوانید با من هم صدا شوید؟

نقطه

در اخیر

جمله یی که

    فعل ندارد

        جادارم

            من یک نقطه ام

                       نقطه ی سیاه وکوچک

نظرات 7 + ارسال نظر
شاهین دوشنبه 17 اسفند 1388 ساعت 03:12 ب.ظ http://ravani.blogsky.com

کافیه یه نقطه سیاه کوچیک ؛ نیست؟؟

محمد تقی سروش دوشنبه 17 اسفند 1388 ساعت 04:16 ب.ظ

خیلی جالب وباریک بینانه هست.

به آرزوی موفقیت روزافزون شما!

آیدا دوشنبه 17 اسفند 1388 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.pars.im


سلام

عجب سایتی داری شما

خیلی خوشم امد [قلب]

بهت تبریک میگم [گل]

اگه دوست داری از سایتت در آمد داشته باشی حتما یه سر به سایت زیر بزن

URL : http://www.pars.im

میتونی از بازدید هات درآمد مطمئن و خوبی داشته باشی

برای هر کلیک 80 تومن میده همه کلیک ها رو هم میشماره 2000 تومن جایزه عضویتشه امکان زیر مجموعه گیری هم داره برای هر کلیک زیر مجموعه 5 تومن به شما پورسانت میرسه اعتبار خود سایت هم عالیه و میتونی از پرداخت پورسانتت سر موقع مطمئن باشی

خواستی عضو شی حتما از لینک زیر استفاده کن

http://www.pars.im/signup.php?from=aida20&ref_code=f40fddb5d1ff53f7bb2ab3b740652181

امتحان کن ضرر نداره

من که تو وبم گذاشتم عالیه

URL : http://www.pars.im

شاد باشی دوست من [لبخند]

امیدوارم عضو بشی و درآمد خوبی هم کسب کنی [قلب]

تا بعد [بدرود]


سروش سه‌شنبه 18 اسفند 1388 ساعت 07:04 ق.ظ

راستی درنظرقبلی یادم رفت که ازروزجهانی زن چیزی برای شما بگویم وحال خواستم این روزبامیمنت رابرای تان تبریک وتهنیت عرض نمایم .
.

پروانه جمعه 21 اسفند 1388 ساعت 10:16 ق.ظ http://m-parvaneha.blogfa.com

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی

اسماعیل سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 06:19 ب.ظ http://pib3.mihanblog.com

سلام پروانه خانم
وب قشنگی داری
با اجازه شمارو لینک میکنم
اگه شما هم دوست داشتین لینکم کنید
متشکرم

کامبیزورسی سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 11:57 ق.ظ

واقعا وبلاک قشنگی داری نوشته هایت خیلی جالب وجاذب است به امید موفقیت هرچه بیشتربرای تان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد