دیر زمانی بود که دنبال قدم هایت بودم از پاهایت بوی بهشت میامد ونور هزار ستاره، میخواستم با هزار عذر وفروتنی جای پای ترا بوسه زنم اما گویی که تو اصلا در زمین پا نگذاشته بودی بخاطر نور قدم های تو هزار بار ستاره گان را شمرده بودم ولی هربار ناکام شده بودم .
تابستان ها که در اسمان بزم ستاره گان بود منی زمینی کارم ستاره شماری بود فکر میکردم عمر یک شبه ام برای شمردن اینهمه ستاره که در یکجا جمع شده بودند کافی باشد اما حالا میدانم که ستاره گان عمر هزار چو من را شمرده اند وخدا میداند که چقدر دیگر را خواهند شمرد .
یافتن چای پای تو برایم آرزو شده بود چی دانش قاصری ! برای یافتن عطر تو هزار بار گل سنجد را بوییدم وگلاب را مهمان اتاقم کردم ولی گویی که تنها میشد در بهشت ان بو را یافت .شبی که وضوی عقیده گرفته بودم تا باز نماز پیدا کردن جای پای ترا ادا کنم نوری متعجبم کرد که شکل پاهای تو بود ومن تا امروز آن نور را به نام قبله سجده میکنم ولی روحم هنوز سرگردان دریافت آن جای پاست .
منظره سازی وخیالات قشنگی بود خیلی خوشم آمد چند بار تکرار خواندم آرزومندم که در فرجام آن جای پای گم شده ات را بیابی و وصل گردی به امید باریک بینی و شگوفایی هرچه بیشتر و روز افزون تان.