ششمین اوسانه سی‌سانه

فراخوان مسابقه داستان نویسی:

خانه داستان بلخ به همکاری مالی نشریه زرنگار (تورنتو – کانادا) برگزار می کند:
ششمین دور جشنواره داستان‌نویسی «اوسانه سی‌سانه»
ویژه داستان‌نویسان زیر 30 سال افغانستانی سراسر جهان

معیارهای داوری آثار در این جشنواره:
ویژگی‌های نثر و سخن داستان افغانستان در زبان داستان
درونمایه داستان
ساختار و پرداخت داستان
اصول فنی داستان‌نویسی

توجه داشته باشید:
داستان‌ها کوتاه و به زبان فارسی دری باشد.
هر نویسنده فقط می‌تواند با یک داستان در این مسابقه شرکت کند.
مشخصات کامل خود را پیوست داستان بفرستید.
نتایج مسابقه در پاییز سال 1392 اعلام خواهد شد.

برگزیدگان علاوه بر ستایش‌نامه جوایز نقدی به ترتیب؛
برنده نخست 20 هزار افغانی،
برنده دوم 12 هزار افغانی
و برنده سوم 8 هزار افغانی دریافت خواهند کرد.

لطفا داستان‌های خود را تایپ شده و در قالب سند مایکروسافت ورد تا تاریخ 31 سنبله 1392 به نشانی‌های زیر بفرستید:
shafiq_mzr@yahoo.com
taqi_wahedi@yahoo.com
alim1364@yahoo.com

و در صورت داشتن هر گونه سوال با شماره‌های زیر تماس بگیرید:
0794500200
0799494882

0700539366

بیانیه‌ی جمعی از هنرمندان افغانستان در حمایت از اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه کابل

"بیانیه ی جمعی از نویسندگان و هنرمندان افغانستان در حمایت از اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه کابل"

همه ی ما تبعیض را می شناسیم، در گذشته و امروز طاعون زده مان و در تمام لایه های زندگی سیاسی و اجتماعی خود به عنوان یک شهروند افغانستان حسش کرده ایم. تبعیض حقارت است و حقارت عامل از دست دادن اعتماد بنفس و تن دادن به خشونت. آن چیزی است که سرهای ما را قرنهاست در برابر ستم خمیده کرده و جامعه ی ما را به تباهی کشانیده و امروز با شعار وحدت ملی بیش از هر زمان دیگری حقوق اقلیت های قومی، زبانی و فرهنگی را پایمال می کند وعرصه را چنان بر مردم تنگ کرده است که گاه آنها را مجبور به انتخاب خطرناک ترین و سخت ترین ابزارهای اعتراضات مدنی چون اعتصاب غذا می سازد. این تبعیض از نوع نوین باعث می شود که در بسیاری مواقع حتی حمایت قانون نیز برای بازگرداندن حقوق مدنی شهروندان کافی نباشد زیرا که این قانون نیز در لایه ای پنهان تر علیه منافع اقلیت‌هاست. امروز اما فرزندانی که زاده ی همین اجتماع سرخورده و تبعیض کشیده هستند سر برداشته اند و با شهامت از عدالت می گویند و خواستار بدست آوردن حقوق انسانی و شهروندی خویش هستند. آنها با لب بستن بر آب و نان جان خود را به خطر انداخته اند تا محیط دانشگاهی را که محل تولید اندیشه است از آفتها پاکیزه سازند. در مملکتی که تنها قانونش قانون تفنگ است ، صدای این جوانان پیغام شکفته شدن نهال خرد و مدنیت را در دل خشونت و تحجر به ارمغان آورده است.سخن آنها اعتراض است و اعتراضشان از زخمی است که نهادشان را تا مغز استخوان جویده است. این اعتراض به جرقه‌ای شبیه است که می تواند آتشی عظیم را سبب شود چرا که هرچند خواسته های آنها خواسته هایی مشخص است و فضای اعتراضی شان هم فضایی مشخص، اما آنچه آنها را به اعتراض وادار کرده است دردی است مشترک. تمام جوامعی که تجربه ی گذار از تاریخی شوم را داشته اند موفقیت خود را مرهون پاس داشتن چنین جرقه ها و خیزش هایی هرچند کوچک بوده اند. خیزش هایی که بذر اندیشه و پرسش را در روان هر مخاطب عدالتخواهی بوجود می آرود و از فرد فرد اعضای یک جامعه صدایی یگانه و قدرتی یگانه می سازد. ما به عنوان جمعی از هنرمندان و اهالی قلم افغانستان ضمن محکوم کردن سکوت و معامله گری دولت، پارلمان و اربابان قدرت در مقابل اعتراض مسالمت آمیز و مدنی این دانشجویان و برخورد پرخاشجویانه ی پلیس و رفتار غیر مسئولانه ی مراکز درمانی در قبال ایشان، حمایت خویش را از این حرکت بزرگ و ارزشمند اعلام می کنیم و باور داریم که اگر ظرفیت های این حرکت باشکوه مدنی به خوبی و با هوشیاری کافی شناسایی و مدیریت شود می توان به ایجاد جریان عدالت خواهی عظیم تری امید داشت که تک تک شهروندان این خاک را با خود همراه بسازد. ما همچنین نگرانی خود را نسبت به وضعیت صحی دانشجویان اعتصاب کننده اعلام می کنیم و از تمام مردم افغانستان، دیگر دانشجویان، نهادهای مدنی و حقوق بشر تقاضا می کنیم تا به یاری ایشان بشتابند. ما همچنین از دولت مردان تقاضا داریم پاسخ اعتراض صلح جویانه ی این دانشجویان را با رسیدگی معقول و مطلوب به مطالباتشان بدهند و نگذارند بیش از این جان فرزندان غیور این خاک در تهدید مرگ قراربگیرد و خشمی بزرگتر و فراگیر تر را سبب شود. در اخیر ما از شما دانشجویان عدالت جو تقاضا داریم در برابر فشارهای دولت، پلیس و سیاستمداران مقاومت کنید و اجازه ندهید توان تان را در هم بشکنند و به تسامح و تعدیل وادارتان کنند. خواسته های شما حق است و باید برای بدست آوردنشان ایستادگی کنید. این اعتراض یک اعتراض خودجوش دانشجویی است و در ذات خود ربطی به مسائل قومی و مذهبی ندارد. از شما تقاضا می کنیم که اجازه ندهید سودجویان و معامله گران مسیر اعتراضتان را به انحراف بکشانند. صدای شما هرچه بزرگتر باشد همراهان بیشتری را با خود خواهید داشت.

پنجم جوزای هزار و سیصد و نود و دو

 

اسامی امضا کنندگان بیانیه (240 نفر):

عتیق رحیمی، رهنورد زریاب، پرتو نادری، دکتر سرور مولایی، داوود سرخوش، محمد کاظم کاظمی، صبورالله سیاسنگٍ، ابوطالب مظفری، محمد آصف سلطان زاده، ژکفر حسینی، محمد جواد خاوری، شکریه عرفانی، محمد شریف سعیدی، حمزه واعظی، کاوه جبران، محسن حسینی، قنبر علی تابش، میرحسین مهدوی، حفیظ الله شریعتی، علی پیام، ناهید باقی، فضل الله زرکوب، مسعود حسن زاده، سید رضا محمدی، نوذر الیاس، محمد حسین محمدی، رازی محبی، محمد ابراهیم شریعتی، خادم علی، الیاس علوی، اسد بودا، نجیب الله مسافر، دیانا ثاقب، فرشته بیگم، وحید وارسته، صادق دهقان، شهباز ایرج، صفیه بیات، عارف جعفری، ملک شفیعی، سید حسن اخلاق، هارون راعون، نورجهان اکبر، بصیر سیرت، عزیز رویش، ابراهیم امینی، زهرا زاهدی، فاخره موسوی، سخیداد هاتف، سرور رجایی، سید ضیاء قاسمی، عارف فرمان، سلیمان دیدار شفیعی،اکبر خراسانی، بلقیس علوی، ندیم شاهد، حمیرا صادقیار، علی موسوی، ریحانه تمنا، فایزه عابدی، حکیم مظاهر، سلیمان قیامت، عباس ابراهیمی، سیاووش اوستا زرتشت، حکیم علی پور، حیدر دلاور، حسن مالستانی، محبوبه ابراهیمی، حکیمه غربالی فیوجی، آرش بارز، خدیجه عباسی، بابر محبوب، سلیم جاوید، علی بابا اورنگ، محمد حسین حیدربیگی، فردوس برین، مریم احمدی، محسن سعیدی، اسماعیل حکیمی، معصومه موسوی، بصیر احمد حسین زاده، معصومه احمدی، غلامرضا ابراهیمی، بتول محمدی، شاه حسین مرتضوی، مهدی مهرآئین، سکینه محمدی، شکور نظری، داوود حکیمی، سلیمان دیدار شفیعی، محمد حسین هاشمی، محمد مروج زاده، باران سجادی، علی اکبری، صحرا کریمی، هادی میران، امید حق بین، علی شاه ظریفی، مرتضی شاهد، سید ذکریا راحل، سهیلا جواهری، لطیفه علوی، عبدالله اکبری، بسم الله رضایی، مهدی فیضی، معصومه ابراهیمی، سید محمد نقی موسوی، محمد حسین فیاض، علی ابراهیمی، فرهاد مجیدی فدا، مجیب مهرداد، حسین نیکزاد، حسن غلامی، خسرو مانی، نعمت الله ابراهیمی، ذکی میرزایی، زهرا توکلی، حسن ابراهیمی، سعید یوسفی، معصومه صابری، محمد جعفری، محمد عرفانی، حبیب محمدی، وحید بکتاش، بسی گل شریفی، ناصر عارفی، سعید یوسفی، فاطمه خالقی، محمود تاجیک، محسن سعیدی، مینا نصیر، محمد حبییبی، حلیمه کابلی، جعفر واعظی، عاصف جوادی، فاطمه خالقی، امید پارسی، ناصر کریمی، علی هزاره، صدیقه رضایی، خسرو مانی، خالد حارث، جواد خسرو، وحید رفیعی، یزدان هدیه ولی، علی جعفری، حسن ابراهیمی،قاسم بخشی، یونس انتظار، سید آقا سنگچارکی، یونس بخشی، صنم عنبری، نعمت الله ابراهیمی، حسن غلامی، حلیمه رمضانی، فرشته حضرتی، زهرا حسینی، علی علیین، علی رضایی، صدیقه کاظمی، رحیمه میرزایی، حسینعلی کریمی، فرخنده اکبر، محمد علی کریمی، علی عطایی، مصدق پارسا، محمد رضا خوشک، ابراهیم بامیانی، زلمی کاوه، هلن فرمان، هیلی سلطانی، لیلا آرزو، فاطمه فیضی، وحید رفیعی، عاتیکه حسین،الیاس یورش، امان الله میرزایی، صنم عنبرین، زکیه شفایی، علی هزاره، حسین پویا، اسماعیل علیزاده، رقیه علوی، رضا سپهری، حنیفه نفس، رضا ساحل، نسیم سیامک، کامران شفایی، امنه حسنی، محمد آغا زکی، زکریا سفری، رادا اکبر، صابر دهقان، عبدالله شایگان، آصف تلاش، عادله غزل، جواد آشنا، جواد خسرو، زینب خاوری، حنیفه فریور، احمد رشاد بینش، فرید بهمن، فواد پامیری، محمد امین حلیمی، زینب خاوری، ذکی دریابی، نرگس صابری، عبدالعلی فایق، فهیمه فایق، امین خراسانی، حسین زاهدی، تقی اخلاق، نبیل فایق Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin:0in; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

از این زور زدن‌های ما

قبل از خواندن، این دو نکته را بخوانید:
یک- این پست من هیچ ربطی به هیچ مسابقه‌یی در هیچ جای جهان ندارد.
دو- بی‌ربط هم نیست.

یک زمان رای‌ دادن را بهترین گزینه‌ی انتخاب می‌دانستم. اما حالا یقین دارم که رای دادن آدم‌ها بهترین گزینه انتخاب یک آواز خوان، یک رییس جمهور، یک وبلاگ خوب و... نیست.
در برنامه‌ی ستاره‌ی افغان هر کس به قوم خود رای می‌دهد. مهم نیست که این «بچه‌ی قوم» از صدا و سیمایی برخوردار است یا نیست. در انتخابات ریاست جمهوری هم هر کس یا به «کلان قوم» خود رای می‌داد و یا به آن کس که «کلان قوم» گفته بود.
ایجاد صفحه‌های کمپین رای گیری خود نشان می‌دهد که ما افغانستانی‌ها چطور رای می‌گیریم.
رای دادن به آدم‌ها یعنی قضاوت در مورد آن‌ها. اگر من به کسی رای دادم یعنی او را برای «موضوع رای‌گیری» صاحب لیاقت می‌دانم. یعنی قضاوت می‌کنم که فلانی صدای خوبی دارد و خوب می‌خواند. یعنی با توجه به گذشته‌ی مدیریتی و خواندن و شنیدن برنامه‌های آینده‌اش، قضاوت می‌کنم که فلانی برای اداره این کشور آدم مناسبی است.
حالا یا ایهاالناس، بیایید در هر جایی رای ندهیم. یا حداقل وقتی نوشته‌های کسی را نخوانده‌ایم و از وبلاگ‌نویسی چیزی نمی‌فهمیم رای ندهیم. رای دادن مسوولیت دارد. رای دادن بصیرت می‌خواهد.

بعد از خواندن، این نکته‌ها را هم بخوانید:
سه- این متن را وقتی نوشتم که دوستانی برای رای‌گیری برای بلاگ «عمه سنگری» کمپین به راه انداخته بودند.
چهار- نخواستم این متن را تا وقتی مسابقه خاتمه می‌یابد منتشر کنم.
پنج- به نظر من با رای دادن و به زور اول کردن وبلاگی نه به ارزش‌های آن اضافه می‌شود و نه چیزی از ارزش‌های آن کم می‌شود. ما فقط زور زده‌ایم و بس.
شش- به نویسنده وبلاگ عمه سنگری به خاطر این رای گرفتن تبریک می‌گویم.

کاملا واقعی!

کاملا واقعی است!
چند هفته پیش کابل بودم و تماس تلفنی برادرم که از حال بسیار وخیم مادرم حکایت داشت، مرا از ادامه سفر باز داشت. فردایش حرکت کردم و آمدم. شبش فراموش کردم مبایلم را شارژ کنم و وقتی مزارشریف رسیدیم داشت خاموش می‌شد. تازه به مزارشریف رسیده بودم و به طرف ایستگاه ماشین‌های بلخ می‌رفتم که دوستی که سابقه‌ی دوستی 6 ساله‌یی با من داشت زنگ زد. اول فکر کردم که زنگ زده که حالم را بپرسد یا حال مادرم را. چون یکی از کسانی بود که از بیماری مادرم باخبر بود. حدس دیگرم این بود که شاید مبلغی پول را که به من بدهکار است و وعده داده بود تهیه می‌کند تا با آن بتوانم مادرم را درمان کنم، تهیه کرده است و زنگ زده که بیا و بگیر.
بعد از چند کلمه حال و احوال گفت دوست همسرم در فلان موضوع کاری نیاز به کمک دارد. من نمی‌توانم به او نه بگویم، و فقط این کار از تو ساخته است.
گفتم: فلانی من خسته هستم. تازه رسیده‌ام. مادرم سخت بیمار است و من استرس دارم. باشد برای فردا از نزدیک می‌بینیم. در ضمن گوشی من شارژ ندارد احتمالا خاموش می‌شود.
گفت: علی می‌دانم که تو می‌توانی.
گفتم: فلانی می‌گویم مادرم حالش خراب است، بگذار برای فردا.
گفت: نیم ساعت دیگه زنگ می‌زنم.
و قطع کرد. به همین سادگی.
به ماشین‌های بلخ رسیدم. سوار شدم و بیست دقیقه بعد نزدیکی‌های بلخ دوباره گوشی‌ام زنگ خورد. اما از بی‌شارژی خاموش شد. خانه که رسیدم. دیدم چند بار دیگر هم زنگ زده. پیام دادم که گوشی‌ام خاموش شده بود و فردا جایی قرار بگذار تا ببینیم و هم من کمی درد دل کنم و هم اگر شد کاری برای دوست همسر شما انجام بدهیم. ولی ایشان دیگر به پیام‌ها و تماس‌های من پاسخی نداد.

نکته‌های این داستان واقعی:
خسته بودم. مبایلم شارژ نداشت. حالی روحی‌ام خراب بود. مادرم مریض بود و است. من از او پول طلب داشتم و دارم. ایشان کمک را برای خود که نه برای همسر خود که نه بلکه برای دوست همسر خود می‌خواست.
و من اینجا اعلام می‌کنم که ایشان نه دیگر دوست من هستند و نه دیگر برای طلب پولم به ایشان مراجعه می‌کنم. البته حلالش هم نمی‌کنم. (چون ایشان خود را بسیار مذهبی و اهل مال حلال می‌گیرند.) و رسما به دوستان دیگری که ایشان را به واسطه‌ی من می‌شناسند و یا من را به واسطه‌ی ایشان می‌شناسند عرض می‌کنم که من دیگر هیچ رابطه‌یی با ایشان ندارم.

درس این داستان واقعی:
شناختن ذات واقعی این دوست گذشته، هم از نظر روحی و هم از نظر مادی برایم بسیار گران تمام شد.

این انگل‌های جامعه!

این انگل‌های جامعه!

 

1

زمستان چند سال پیش هنوز در ریاست زراعت بلخ کار می‌کردم، برف سنگینی بارید. راه‌ها را یخ زد و چند روز در هوای زیر صفر خود را به بخاری‌ها چسباندیم. یکی از این روزها که در دفتر نشسته بودیم و همه از سرما می‌نالیدیم، مدیر بخش مبارزه با آفات ریاست وارد شد. گلایه‌ها از برف و سرما بار دیگر از سرگرفته شد ولی او به نکته‌ی جالبی اشاره کرد: «می‌فامین که همین برف و سرمای شدید امسال باعث کاهش آفات نباتات در سال بعد می‌شه. چون بیشترشان (آفات) را یخ می‌زند و می‌میرند...»

 

2

زمستان است. برف باریده. دو سه روزی می‌شود که حرارت شهرمان زیر صفر جاخوش کرده است. شب را مهمان دوستی هستم. اتاقش نزدیک بازاری است و در گوشه‌یی از بازار شبه‌اتاقکی که معتادان شب‌ها در آن پناه می‌برند و هر چند لحظه سرای‌بان (نگهبان سرای) با چوبی بلند به سراغشان می‌آید و از آن آخرین پناه‌گاه فراری‌شان می‌دهد.

دلم به حال‌شان می‌سوزد، اما میزبانم عقیده‌ی دیگری دارد: «بان که بمیرن. اگه چند شب دیگه همین‌طور سرما ادامه داشته باشه، بسیاری از اینا (معتادان) می‌میرند و از شرشان بی‌غم می‌شیم. دزدهایِ... لعنتی‌هایِ... کثافت‌هایِ...»

 


پ ن:

1-      عکس از خبرگزاری بخدی است.

2-      کسانی که می‌خواهند فحش بدهند یک بار مطلب را کامل هضم کنند بعد.

اعلام فهرست نامزدهای اولیه‌ی دومین دوره جایزه ادبی نوروز

نامزدهای اولیه‌ی دومین دوره‌ی جایزه‌ي ادبی نوروز معرفی شدند

در شب بيستم از برنامه‌ي نقد و بررسي ادبي «شبهای كابل» (چهارشنبه، 6 جدی (دی))، كه اين بار به بررسي وضعيت و جايگاه رمان‌نويسي در افغانستان اختصاص يافته بود‌‌، محمد‌حسین محمدی، دبیر «جایزه‌ی ادبی نوروز»، نامزدهای اولیه‌ی دومین دوره‌ی این جایزه را معرفی کرد. محمدي گفت: در این دوره‌، کتاب‌های منتشر‌شده‌ی سه سال 1388 تا 1390 نویسند‌گان افغانستانی که به زبان فارسی نوشته و منتشر شده‌اند، مورد بررسی قرار گرفته است. نامزدهای نهایی این جایزه، به‌زودی، و برندگان دومین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی نوروز، در روز 25 دلو (بهمن) 1391 _ روز جهانی داستان کوتاه_ در کابل معرفی خواهند شد. وي افزود، این جایزه‌ی ادبی از سوی خانه‌ي ادبیات افغانستان و با حمایت مالی «بنیاد مهرگان عمران» برگزار می‌شود.
لازم به یادآوری است كه به گفته‌ي دبير اين جايزه، رمان «ناشاد» و مجموعه داستان «تو هیچ گپ نزن»، به خاطر بر عهده‌داشتن ‌دبيري ‌جايزه از سوي نویسنده‌‌ي اين آثار‌، از شركت در فرايند داوری كناره گذاشته شده است. وی گفت، پنج‌تن از نویسند‌گان افغانستانی، داوری این جایزه را برعهده دارند‌ که در مراسم پایانی‌، معرفی خواهند شد.

نامزدهای اولیه‌ی بخش رمان‌ِ دومین دوره‌ی جایزه‌ي ادبی نوروز:

1_ بلوای خفته‌گان‌/‌محمد‌جان تقی بختیاری/‌کابل، نشر خانه‌ي ادبیات
2_ چارگرد قلا گشتم...‌/‌رهنورد زریاب‌/‌کابل، انتشارات تاک
3_ سِفر خروج‌/‌محمد‌آصف سلطان‌زاده‌/‌دنمارک، نشر دیار کتاب
4_ کتاب نام‌های متروک‌/‌خسرو مانی‌/‌کابل، انتشارات تاک
5_ گردابی‌/‌حسین حیدربیگی‌/‌تهران، نشر افراز
6_ گرگ‌های دوندر‌/‌سیامک هروی/ کابل، بی‌نا‌
7_ نقره دختر دریای کابل‌/‌حمیرا قادری/‌تهران، نشر روزگار

نامزدهای اولیه‌ی بخش مجموعه داستان:

1‌_ بادیگارد‌/‌حبیب صادقی/‌کابل، انتشارات تاک
2_ برادرم رمضان‌/‌تینا محمد‌حسینی/‌تهران، نشر آگه
3_ خروسان باغ بابر‌/‌حسین فخری‌/‌کابل، نشر خانه‌ي ادبیات
4_ دست شیطان‌/‌عزیز‌الله نهفته‌/‌تهران، نشر افراز
5_ راه و چاه‌/‌خالد نویسا‌/‌کابل، انتشارات تاک
6_ کابل جای آدم نیست‌/‌سید علی موسوی/‌کابل، انتشارات تاک

سه برنامه داستانی زیر یک سقف پاییزی

سه برنامه داستانی، زیر یک سقف پاییزی

معرفی برندگان پنجمین جشنواره داستانی «اوسانه سی‌سانه»

رونمایی از کتاب «شبیه گلدان سمیرا»

اهدای گواهی‌نامه به شرکت‌کنندگان کارگاه آموزش داستان

 

پاییزهای بلخ همیشه خبرهای خوشی برای اهالی فرهنگ و ادبیات و به خصوص دوست‌داران داستان داشته است. از پنج سال پیش تاکنون هر خزان شاهد برگزاری جشنواره «اوسانه سی‌سانه» و معرفی برندگان مسابقه داستان‌نویسی «خانه داستان بلخ» است. اما امسال این جشنواره با کمی تاخیر همراه بود. هر سال مراسم پایانی و اعلام نتایج این جشنواره ادبی در ماه میزان/مهر برگزار می‌شد اما این بار به خاطر چند مشکل مجبور شدیم جشنواره را کمی‌ دیرتر به راه بیاندازیم. ولی خوشبختانه این تاخیر با همراه شدن دو مناسبت داستانی دیگر تا اندازه‌یی جبران شد.

امسال علاوه بر معرفی برندگان مسابقه، کتاب «شبیه گلدان سمیرا»، مجموعه داستان‌های نوجوانان بلخ نیز رونمایی شد و گواهی‌نامه‌ شرکت کنندگان در دومین کارگاه سه‌ ماهه آموزش فنون داستان‌نویسی نیز توزیع شد.

به همین مناسبت‌‌ها روز پنج شنبه 16 قوس/آذر در تالار کمیسیون مستقل حقوق بشر شهر مزارشریف برگزار شد و بار دیگر اعضای خانه داستان بلخ میزبان جمع زیادی از فرهنگیان، روزنامه‌نگاران و فعالان جامعه‌مدنی شهر مزارشریف بود.

در این مراسم که ساعت 9 قبل از ظهر شروع شد، ابتدا شفیق نامدار یکی از موسسین خانه داستان بلخ ضمن خوش‌آمدگویی به مهمانان گوشه‌هایی از فعالیت 5 ساله این خانه را مرور کرد و از زوج داستان نویس بلخی زلمی باباکوهی و مریم محبوب به خاطر حمایت مالی شان از جشنواره داستان نویسی «اوسانه سی‌سانه» و موسسه گویته/گوته برای حمایت مالی‌ از دو دور کارگاه آموزش فنون داستان نویسی و تقبل هزینه چاپ کتاب «شبیه گلدان سمیرا» تقدیر و تشکر کرد.

سپس سید علی موسوی هماهنگ کننده کارگاه‌های آموزشی خانه داستان بلخ بعد از تشریح چگونگی برگزاری کارگاه دوم و چاپ کتاب «شبیه گلدان سمیرا»، این کتاب را رونمایی کرد.

در قسمت بعد شرکت کنندگان و آموزگاران کارگاه داستان‌نویسی و همکاران خانه داستان در این طرح، زیر باران تشویق مهمانان و خانواده‌های‌شان به جایگاه تشریف آوردند و گواهی‌نامه خود را از دست بزرگان فرهنگ و ادب بلخ دریافت داشتند.

اما شاید هیجان‌انگیزترین بخش برنامه، زمان معرفی برندگان پنجمین دوره جشنواره داستانی «اوسانه سی‌سانه» بود. در این بخش آقای تقی واحدی یکی دیگر از موسسان خانه داستان بلخ در مورد این جشنواره و داستان‌هایی که به این جشنواره راه یافته بود صحبت کرد و در مورد معیارهای گزینش و داوری داستان‌ها گفت: «معیارهایی که هیئت داوران این مسابقه برای گزینش داستان‌ها در نظر گرفته بودند داشتن چهار ویژگی نثر و سخن داستانی افغانستان در زبان داستان، طرح پخته داستانی، درونمایه اثرگزار داستانی و تازگی شیوه پرداخت بود.»

سپس از چند تن از فرهنگیان و فعالان جامعه مدنی خواست تا او را در قسمت اهداء لوح برندگان و جایزه‌های آنان یاری کند.

در پنجمین دوره جشنواره داستان‌نویسی «اوسانه سی‌سانه» و از میان 20 اثر راه یافته به مرحله دوم،  به ترتیب:

داستان «مجسمه چینی» از بانو مریم ابراهیمی مقام نخست

داستان «برادر کشی» از آقای امین پارسی مقام دوم

و داستان «سوغات شیلا جان» از بانو فاطمه موسوی جاوید مقام سوم را از آن خود کردند.

همچنین خانه داستان بلخ به خاطر حمایت مالی پنج دوره‌یی توسط آقای باباکوهی و خانم مریم محبوب لوح تقدیری را به آن‌ها تقدیم نمودند که به دلیل حضور این زوج فرهیخته در کانادا، توسط یکی از دوستان‌شان دریافت شد.

این مراسم پس از پرسش و پاسخی کوتاه توسط خبرنگاران با اعضای خانه داستان، با صرف چای و شیرینی و «گپ‌و‌گفت‌های» ادبیِ مهمانان تا ساعت 12 ظهر جریان داشت.

 

خلاصه‌ها:

  • جشنواره داستانی «اوسانه سی‌سانه» هر ساله بین تمام داستان‌نویسان زبان فارسی دری در سراسر جهان برگزار می‌شود.
  • داوران این دوره جشنواره بانو مریم محبوب، و آقایان سید اسحاق شجاعی، تقی واحدی، شفیق نامدار و سیدعلی موسوی بودند.
  • کارگاه آموزش داستان نویسی طی 3 ماه و در 12 جلسه از دلو/بهمن سال گذشته شروع شده و حمل/فروردین امسال پایان یافته بود.
  • در این کارگاه 60 جوان و نوجوان به فنون داستان نویسی آشنایی پیدا کرده بودند.
  • همکاران این دوره: آقایان تقی واحدی، شفیق نامدار، سهراب سروش غیبی و سید‌علی موسوی و خانم‌ها فرخنده رجبی، فرزانه مصباح و هاجر حسینی بودند.
  • این کارگاه با حمایت مالی موسسه گویته/گوته و با همکاری شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر برگزار شد.
  • این دومین کارگاه از این نوع بود که خانه داستان بلخ برگزار می‌کرد.

 

 

معرفی کتاب:

  • کتاب «شبیه گلدان سمیرا» مجموعه‌یی از 19 داستان از 19 نویسنده نوجوان و جوان بلخی است.
  • هزینه چاپ این کتاب نیز توسط موسسه گویته پرداخت شده و چاپ آن را انتشارات بودا زیر نظر خانه داستان بلخ انجام داده است.
  • نویسندگان این کتاب بیشتر از کسانی هستند که درکارگاه نخست آموزش داستان نویسی را فرا گرفته بودند.

 

شبیه گلدان سمیرا

(مجموعه داستان‌های نوجوانان بلخ)

گردآورنده:                      خانه داستان بلخ

تمویل کننده:                     گویته انیستیتوت

ناشر:                             انتشارات بودا

ویراستار:                       سید‌علی موسوی

طراح و صفحه‌آرا:            حکیم علی‌پور

تیراژ:                            یک‌هزار نسخه

چاپ اول:                        پاییز 1391

 

 

گزارش از: سید‌علی موسوی

17 قوس/آذر 1391 ـ مزارشریف

به م.ا.ح (سرباز گمنام اردوی ملی)

به م.ا.ح (سرباز گمنام اردوی ملی)

از دفتر تازه بیرون آمده بودم که مبایلم زنگ خورد. چند بار قبل از آن هم زنگ خورده بود که نتوانسته بودم جواب بدهم. آن طرف خط صدای گرفته‌ای پرسید: سید علی موسوی؟
گفتم: خودم هستم.
گفت: کسی به نام م.ا.ح می‌شناسید؟
ذهن خسته‌ام را جستجو کردم. هرچه میم و الف و ح در ذهن داشتم را گشتم، در همان چند ثانیه. میم‌های زیادی بودند. الف‌های زیادی بودند و ح‌ها از همه بیشتر. اما همه باهم... گفتم: نشناختم.
صدای گرفته گفت: شماره شما در مبایلش بود... از دوستان یا اقوام‌تان کسی به این نام در اردوی ملی نیست؟
این بار همان ذهن خسته را برای همه کسانی که می‌شناختم و در اردوی ملی بودند را گشتم؛ کسی نبود یا من به خاطر نیاوردم. صدا که گرفتگی‌اش بیشتر و بیشتر شده بود یا من این طور حس می‌کردم، گفت: م.ا.ح زخمی شده. ما در مبایلش چند شماره پیدا کردیم که بیشترشان خاموش بودند. فقط شما جواب دادید. م.ا.ح دوستم بود که در قندهار زخمی شده.
گفتم: حالش خوب است؟
صدا که حالا لرزشش را از پشت گوشی خوب حس می‌کردم گفت: حالش بسیار خراب اس. معلوم نیست خوب شود. شاید اصلا خوب نشود...
فکری کردم: شماره خودش چند است؟
شماره را گفت. یادداشت کردم. آشنا نبود.
صدا حالا داشت گریه می‌کرد: لهجه ایرانی داشت. دوستم بود. از مزار بود. اگر می‌شناسیدش هر کجا باشید خودم جنازه‌اش را به‌تان می‌رسانم...
تلفن قطع شد.

اردو: ارتش
-------------------------

سگ نوشت:

1- همه جا را گشتم. شماره‌های تلفنی که در مبایلم ذخیره بود، در دفترچه تلفنم و... هیچ نشانی از م.ا.ح نیافتم.
2- حالم خراب است، به شدت خراب.

دو کامنت

1:
سلام.
سال‌ها قبل  در مدرسه راهنمایی شهید هاشمی‌نژاد بودم. سال دوم راهنمایی بود انگار و شما دبیر پرورشی ما بودید. من از افغانستان هستم. و حالا به کشورم برگشته‌ام. اما هنوز شما را فراموش نکرده‌ام. چون اولین جایی که من طعم دگراندیشی (به معنای عام) را در آن تجربه کردم کلاس شما بود...
یادتان آمدم؟
باهم یک روزنامه دیواری درست کردیم و مقام اول منطقه‌ای را گرفتیم در طرح بنمار...
کلاس آموزش الکترونیک برگزار کردید...
خانه‌تان آمده‌بودیم با پسرعمویم که او هم شاگردتان بود...
دست بر قضا حالا من هم در یک رسانه کار می‌کنم و در کشورم...
خوشحال شدم در این فضای مجازی پیدایتان کردم.
امیدوارم در حافظه‌تان مانده باشد اسمی از من...
  علی موسوی


2:

درود بر شما

خیلی خیلی خوشحال شدم از دیدار شما. چقدر ماشا اله بزرگ شدی؟! من قبلا وبلاگ
شما را دیده بودم ولی باور کنید نشناختم ! قیافه شما خیلی تغییر کرده است. اگر چه به یک چیز مطمئن بودم و آن آینده درخشان شما بود.
هوش و ذکاوت شما چیزی نیست که از یاد من رفته باشد. همیشه دوست داشتم بدانم در این گردونه پر از بحران شما در کجای سرزمینتان قرار خواهید گرفت. از این که شما را در یک فضای مدرن زیارت می کنم بسیار خوشحالم. شما افغان ها برای ما یادگار اصالت های شرق هستید. از این پس خواننده وب شما نیز هستم. سپاسگذارم.

سید محمد علوی نوش‌آبادی

همبودگاه نوش‌آباد


توهمات چرسیانه یک رییس جمهور!

روز پنجشنبه 15 سرطان حامد کرزی رییس جمهور افغانستان طی یک سخنرانی که برای شرکت کنندگان در همایش «جرگه ملی صلح جوانان» ایراد شد، انتقادات شدیدی را علیه کشورهای غربی، کشورهای همسایه و گروه‌های جهادی و طالبان مطرح کردد. در این سخنرانی وی با لحنی تند ابتدا کشورهای همسایه و غربی‌ها را به دخالت در امور داخلی افغانستان متهم کرد و دلیل این مداخلات را هم صرفا قدرت این کشورها و یا به قول خودش «زور» آنان دانست و اظهار داشت که اگر ما (افغانستان) هم زور می‌داشتیم، در امور این کشورها دخالت می‌کردیم: «پاکستان زورش برسد (در امور داخلی افغانستان) مداخله می‌کند، ما هم که زور ما برسد، (در امور پاکستان) مداخله می‌کنیم. ایران زورش برسد، مداخله می‌کند، ما هم زور ما برسد مداخله می‌کنیم. امریکا امروز زور دارد، (در امور افغانستان) مداخله می‌کند، ما هم زور ما برسد، می‌رویم در واشنگتن حکومت می‌سازیم، حکومتی دست نشانده، ما هم زور ما برسد در واشنگتن رییس جمهوری می‌آوریم که تابع منافع افغانستان باشد. زور ما برسد در انتخابات‌شان مداخله می‌کنیم که یک دست نشانده خود را بیاوریم، مثلی که آن‌ها کردند.»
در این که این گونه سخن گفتن برای یک رییس جمهور نه تنها مناسب نیست بلکه جای شرمساری  دارد، هم برای خودش به عنوان یک شخصیت سیاسی و هم برای ملتی که او داعیه دار رهبری آن‌هاست، هیچ شکی نیست. اما چه عواملی باعث می‌شود رییس جمهور چنین حرف‌ بزند؟

وقت رفتن است!
بسیاری سخنان اخیر رییس جمهور را با سخنان سال‌های آخرین داکتر نجیب الله، آخرین رییس جمهور دوره کمونیستی افغانستان، مقایسه کرده‌اند. هنگامی که داکتر نجیب عرصه را از همه سو بر خود تنگ می‌دید و پایان حکومت خود را تقریبا قطعی می‌دید، برای سلسله اهدافی همچون، ایجاد وجهه برای خود به عنوان یک شخصیت ملی، سعی در جذب نیروی روانی مردم و تلاش برای ایجاد دولتی ائتلافی در آینده که خود نیز یکی از بازیگران آن باشد، چنین سخنرانی‌هایی ترتیب می‌داد. شاید هنوز هم بسیاری از میان‌سالان سخنرانی او را در جمع موسفیدانی به یاد داشته باشند که گروه‌های جهادی را به صلح دعوت می‌کند، و شاید بسیاری از جوانان نیز ویدیوی این سخنرانی را دیده باشند که او از خطری به نام تروریسم و ارتجاع یاد می‌کند و مستقیما از کشورهایی مانند پاکستان و عربستان نام می‌برد.
به باور برخی‌ها کلمات و عباراتی که آقای کرزی در این اواخر و به خصوص در سخنرانی روز پنجشنبه خود بیان داشت، بسیار مشابه واژه‌هایی است که داکتر نجیب بیان می‌کرد. پس شاید بتوانیم به دنبال اهداف مشخص و مشابهی نیز برای این گفتارها باشیم. که به باور من بزرگترین هدف رییس جمهور همان داشتن وجهه‌ای ملی و مذهبی خواهد بود.

نسخه یکسان دو مرض
اما سوالی که اینجا پیش می‌آید این است که آیا نسخه‌ای که مرحوم داکتر نجیب در آن ایام پیچیده بود، بار دیگر کارگر خواهد افتاد؟
به عقیده من این سخنان همه مردم افغانستان را شامل نمی‌شود و کرزی فقط طیف مشخصی از مردم افغانستان را و در واقع نمایندگان جوان آنان را که به «همایش جرگه ملی صلح جوانان» دعوت کرده است مخاطب و هدف خود قرار داده است. او اگر می‌خواست شخصیتی ماندگار برای تمام مردم افغانستان باشد، قطعا نباید دست به تخریب چهره رهبران همه گروه‌ها و توده‌های مردم می‌زد. کاری که باند آقای کرزی در این اواخر به عمد به آن دامن زده‌اند و از نمونه‌های آن می‌توان به «خائن ملی» شمردن جنرال عبدالرشید دوستم و توطئه‌ توهین‌ به قوم هزاره در کتاب اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون توسط آکادمی علوم، در چند هفته قبل بود و نمونه مستقیم‌تر این تخریب، سخنان وی در مورد گروه‌های جهادی و نقش آنان در تخریب شهر کابل و باز شدن پای نیروهای خارجی به کشور. آقای کرزی با مبرا دانستن خود و خاندانش در وقایع چهار دهه اخیر کشور و به کار بردن واژه «عوام» برای مردم افغانستان و اذعان بی‌گناهی آنان خود را نیز در این ردیف قرار داد:
«این خارجی‌ها را افغان عام نیاورده است. این خارجی‌ها را همین هایی که ادعای کلان اسلامی و وطن دوستی داشتند آوردند.»
رییس جمهور کرزی با متهم ساختن احزاب خلق و پرچم، جمعیت اسلامی، جنبش اسلامی، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و گروه طالبان تقریبا هیچ کسی را در خرابی وطن از قلم نیانداخت. جناب کرزی این اتهامات را در حالی ابراز می‌فرمایند که خود ایشان نیز در زمان جهاد به شدت فعال بوده‌اند و حتا شایعات عضویت ایشان در گروه طالبان نیز زبانزد است.
از طرفی هم کسانی که به عنوان نمایندگان جوانان افغانستان در این «همایش»، همانند نمایندگان دروغین جرگه صلح، کاملا از سوی همان حکومتی دعوت شده بودند که رییس قوه‌ی مجریه‌اش آن را «حکومت دست‌نشانده»‌ می‌خواند.

چرس و اثرات آن
چرس یا همان ماری جوانا (Mari Juana) یکی از پرمصرف‌ترین مواد مخدر در افغانستان و جهان است که  اثرات آن بسته به مقدار و روش مصرف متفاوت است و به وضعیت جسمانی، سلامت فرد، وزن، خلق و خو، درجه تحمل وغیره بستگی دارد. اثرات کوتاه مدت چند دقیقه پس از مصرف ظاهر شده و 2 تا 4 ساعت باقی می‌ماند. در ادراکات بینایی و شنوایی مصرف کننده تحریف به وجود می‌آید. اشیای مجاور را بزرگتر و یا کوچکتر می‌بیند، در خود احساس قدرت عجیب یافته و دست به اعمال وحشیانه و خشونت بار می‌زند. اعتماد به نفس کاذب پیدا می‌کند و اشتهای عجیبی در خوردن به خصوص در زمینه غذاهای شیرین پیدا می‌کند که اصطلاحا به آن اشتهای گاوی می‌گویند و سرانجام فرد به خواب عمیقی فرو می‌رود.
شاید در میانه یک مقاله سیاسی‌ـ‌اجتماعی، یاد کردن از چرس و اثرات آن بی‌ربط به نظر برسد اما اگر به گفتارهای این چنینی رییس جمهور و شایعات مصرف چرس توسط وی بیشتر توجه کنیم، خود به خود به ارتباط این مقاله و این ماده مخدر پی ببریم.
در گفتار عامیانه ما ساکنان این سرزمین کسی که زیاد حرف بزند و حرف‌های او نیز نامربوط و غیرعاقلانه باشد، می‌گویند: «فلانی چرسی‌ها واری گپ می‌زند.» حال بار دیگر به صحبت‌های رییس جمهور دقت کنید. آیا این طبیعی است که عالی‌ترین مقام سیاسی یک کشور بگوید ما نیز اگر زور داشته باشیم در امور کشورهای دیگر دخالت می‌کنیم؟ آیا او در دنیای واقعی سیر می‌کند که تمام کمک‌های کشورهای غربی و حس همجواری با همسایگان را نادیده بگیرد و بگوید ما هم در کشورهای آنان حکومت دست‌نشانده خواهیم ساخت؟ یا اگر او از صحت کامل برخوردار می‌بود حکومتی را که از ابتدای تشکیل (حکومت موقت) تا این زمان خودش رهبری کرده، دست‌نشانده خطاب می‌کرد؟

بازی سیاسی خطرناک
اما این هم ساده‌انگارانه خواهد بود که سخنان کرزی را تحت تاثیر چرس بدانیم و به نوعی وی را تبرئه کنیم. بلکه گمانه منطقی بر این است که در حوالی برگزاری کنفرانس توکیو و در حالی که فقط یک سال به انتخابات ریاست جمهوری و پایان حکومت باقی مانده، آقای کرزی بازی خطرناکی را آغاز کرده که حفظ قدرت سیاسی وی، مشارکت در دولت آینده، حفظ قدرت اقتصادی خود و خانواده‌اش و برخی نکات دیگر که در آینده بیشتر روشن خواهد شد از اهداف وی است.

گزارش ششمین جشنواره قند پارسی

ششمين جشنواره قند پارسي درتاريخ دهم اسفندماه سال جاري در حوزه هنري تهران با پيام وزير اطلاعات و فرهنگ افغانستان اغاز به كار كرد.

خانه ادبيات افغانستان متولي اين جشنواره است. قند پارسي اختصاص به شعر و قصه جوان دارد و در اين دوره بزرگداشت دكتر محمدسرورمولايي مثنوي پژوه ، بيدل شناس و مصحح بزرگ افغانستاني را نيز برگزاركردو نيز چشم اندازي به شعرجوان ايران داشت.اين جشنواره با همكاري وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان،سفارت كبراي جمهوري افغانستان در ايران،نشر عرفان و خانه كودكان افغانستان وو نيز نهادهاي ايراني همچون وزارت فرهنگ و ارشاداسلامي جمهوري اسلامي ايران ،شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي ومركز افرينشهاي حوزه هنري ،فرهنگستان هنر، انجمن دوستي ايران و افغانستان و موسسه فرهنگي اكو... صورت گرفت.

پس از قرائت اياتي از قران مجيد در اغاز برنامه محمد صادق دهقان دبير جشنواره به مهمانان خوش امد گفت و ازهمكاري نهادها و نيز دست اندر كاران تشكر كرد.سپس عبداشكور نظري دبير اجرايي خانه ادبيات از فعاليت هاي خانه در كابل واهداف و دست اوردها سخن گفت و سپس محمد حسين جعفريان رايزن سابق جمهوري اسلامي ايران در افغانستان ازهمدلي هاو خاطراتي كه در مدت اقامت در افغانستان با مردم انجا داشته سخن گفت سپس نوبت به شعر خواني جوانان رسيد وتني چند از جوانان افغانستاني به شعر خواني پرداختند.در نوبت دوم جشنواره اقاي ابطحي مشاوروزير فرهنگ وارشاداسلامي صحبت كرد وازمشتركات فرهنگي دو ملت افغانستان و ايران و نيز گستردگي زبان فارسي سخن گفت.سپس نوبت به شعر خواني و داستان خواني جوانان رسيد ودر ادامه عبدالرحيم جعفري هنرمند افغانستاني به اجراي موسيقي پرداخت و روز اول جشنواره به پايان رسيد. روز دوم جشنواره با سخنراني محمد علي معلم اغاز شدونيز ايشان به شعر خواني پرداختند.سپس جوانان شعر و داستان هايشان را خواندندونوبت بعد به بزرگداشت دكتر محمدسرور مولايي اختصاص داشت.اولين سخنران اين بخش دكتر حفيظ اله شريعتي بود كه از اثاروفعاليت ها و نيزمقام علمي دكتر مولايي سخن گفت.دومين سخنران خانم دكتر مريم حسيني كه از شاگردان دكتر مولايي هستندبه سخنراني پرداخت وجايگاه علمي ايشان راتقدير وازمنش و صبوري ايشان تمجيدكرد.ابوطالب مظفري شاعرافغانستاني نيزبه روي سكو رفت ودر رثاي دكتر سخنراني وشعري را قرائت كردكه حاضران را مرعوب ساخت سپس خانم دكتر عفت مستشار نيا همسر ايشان از نحوه اشنايي و نيزمنش و سلوك ايشان در زندگي سخن گفت .سپس هديه اي به دكتر مولايي از جانب خانه ادبيات افغانستان به پاس تلاشهاي علمي ايشان تقديم شدو در اخرشخص دكتر مولايي به سخنراني پرداختند و از سخنرانان و دست اندر كاران تشكر كردند. پس از اجراي موسيقي توسط عبدالرحيم جعفري نوبت به اهداي جوايز به جوانان شركت كننده رسيد در اين بخش دكتر محمد امين زواري دبير علمي جشنواره درباره اثار رسيده به جشنواره و نيزمعيارهاي علمي براي ارزشيابي اثار سخن گفتو سپس جوايز به برندگان اهدا شد. برندگان به اين ترتيب اند :در بخش داستان نفر اول : سيد علي موسوي از بلخ ، نفردوم :فاطمه موسوي از تهران،نفرات سوم:وسيمه بادغيسي ازهرات وصديقه كاظمي از مشهد. تقدير شدگان بخش داستان : ريحانه بياني ازقم،غلام رسول جعفري از اصفهان و سهراب سروش از بلخ. در بخش شعر ازاد يا سپيد:نفراول:زهرا زاهدي از قم، نفرات دوم :حكيم علي پوراز بلخ و امان ميرزايي از مشهد. نفرسوم:رضا اسدي از تهران و تقدير شدگان اين بخش :محمود تاجيك از تهران و معصومه موسوي از قم. در بخش شهر كلاسيك:نفر اول :سهراب سيرت از بلخ، نفرات دوم :محمد جعفري از تهران و علي رضا جعفري از قم ، نفرات سوم : تكتم حسيني از قم ومختاروفايي از بلخ و تقدير شدگان اين بخش : صفيه بيات از هلند و علي جعفري از مشهد. در اين بخش جشنواره به پايان امد ووقت خداحافظي با دوستان رسيد.

گزارش : بانو فاطمه موسوی

باتشکر از همه دوستان که در این مراسم یار و همکار ما بودند .
روابط عمومی جشنواره/ حوت 1390

نشست ششم کتاب ماه «کابل جای آدم نیست»


«کابل جای آدم نیست» در پنجمین نشست نقد کتاب ماه خانه ی ادبیات مورد نقد و بررسی قرار می گیرد:
 

نقد کتاب کابل جای آدم نیست در نشست ششم کتاب ماه

دومین کارگاه داستان نویسی سه ماهه خانه داستان بلخ

خانه داستان بلخ      با حمايت مالي    گويته انستيتوت کارگاه سه ماهه آموزش داستان نويسي را در شهر مزار شريف برگزار مي‌کنند.


مزاياي در نظر گرفته شده در اين کارگاه:

•    يک روز در هفته (روزهاي چهارشنبه با انتخاب تايم صبح يا بعد از ظهر)
•    استفاده از استادان مجرب
•    فضاي آموزشي مناسب
•    اهداء تصديق نامه در پايان دوره آموزشي

علاقه‌مندان مي‌توانند براي ثبت‌نام  به نشاني‌هاي زير مراجعه نمايند:

•    جاده شهيد مسعود – ساختمان‌ تجارتي جديد برات – منزل پنجم – دفتر شبکه‌ جامعه مدني و حقوق بشر
•    گذر محمد بيگ سرهنگ – دفتر ساحوي کميسيون مستقل حقوق بشر (کتابخانه)
•    گذر مارمل – پهلوي هوتل عروسي شاه شهر – کلبه فرهنگي بلخ
•    جاده بيهقي – رياست اطلاعات و فرهنگ ولايت بلخ

شماره‌هاي تماس:
0799494882    -  0798247957    -   0700539366

آخرين مهلت ثبت نام:                          
پنج شنبه 29 جدي 1390   

تاريخ شروع کارگاه:           
چهارشنبه 5 دلو 1390 

همه دعوت هستید!

فراخوان مسابقه داستان نویسی ویژه دانش آموزان ولایت (استان) بلخ

خانه داستان بلخ با حمایت نشریه «زرنگار» (کانادا – تورنتو)

مسابقه داستان نویسی ویژه دانش‌آموزان صنف‌های نهم تا دوازدهم
شهر مزار شریف، را با شرایط زیر برگزار می‌کند:

•    داستان‌ها باید کوتاه باشند (کمتر از 4000 کلمه)
•    داستان‌ها قبلا در مسابقات دیگر اشتراک ننموده باشند.
•    موضوع آزاد است.
•    هر شرکت کننده می‌تواند تا 2 اثر برای اشتراک در مسابقه بفرستد.
•    آخرین مهلت ارسال آثار، 25 میزان 1390 است.
•    برای نفرات برگزیده جوایز نقدی در نظر گرفته شده است.

لطفا داستان‌های‌تان را برای شرکت در این مسابقه به نشانی‌های زیر بفرستید:
•    shafiq_mzr@yahoo.com
•    taqi_wahedi@yahoo.com
•    alim1364@yahoo.com

با به این نشانی‌‌ها تسلیم کنید:
•    سرک محمد بیگ سرهنگ ـ کتابخانه کمیسیون حقوق بشر افغانستان (آقای تقی واحدی)
•    سرک احمد شاه مسعود ـ ساختمان‌های هاشم برات ـ دفتر شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر


در صورت نیاز به راهنمایی یا هر گونه پرسش به این شماره‌ها تماس بگیرید:

0798247957             0799494882                   0700539366

معرفی و بررسی کتاب «گل قاقا» مجموعه‌ای از افسانه‌های هزاره‌های افغانستان

معرفی و بررسی «گل قاقا» مجموعه‌ای از افسانه‌های هزاره‌ای در افغانستان
سید علی موسوی

سید علی موسوی - زمستان سال گذشته انتشارات «تاک» در کابل کتابی منتشر کرد با عنوان «گل قاقا». این کتاب که مجموعه‌ای‌ست از افسانه‌های هزاره‌ای، به کوشش تقی واحدی گرد آمده است.

گویش هزاره‌ای یکی از بزرگترین گویش‌های زبان فارسی دری است که بیشتر در مناطق مرکزی افغانستان استفاده می‌شود. مردمان این مناطق نسل به نسل افسانه‌های بومی و قومی خود را هم حفظ کرده‌اند. با پدید آمدن رسانه‌های دیداری و شنیداری و کم‌شدن شب‌نشینی‌ها خطر از بین رفتن آن‌ها احساس می‌شود. به همین دلیل هم کار «تقی واحدی» به عنوان گردآورنده این افسانه‌ها ستودنی است.

تقی واحدی یکی از نویسندگان مطرح افغانستان است که در سال ۱۳۸۸ داستان بلند او به نام «گلیمباف» از سوی خانه ادبیات افغانستان به عنوان کتاب دهه افغانستان نیز انتخاب شد. وی در عین حال که به داستان‌نویسی می‌پردازد، کار تحقیق و نوشتن مقالات اجتماعی فرهنگی را نیز دنبال می‌کند.
 

کتاب گل قاقا را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: پیشگفتار و افسانه‌ها. پیشگفتار این مجموعه بخش مهمی است که اگر نمی‌بود، به طور قطع نه تنها کمبود آن حس می‌شد بلکه مشکلاتی را نیز برای خوانندگان به وجود می‌آورد...

ادامه این مطلب را در سایت رادیو زمانه بخوانید


کابل جای آدم نیست

مجموعه داستان‌هایم به «کابل جای آدم نیست» از طرف انتشارات تاک منتشر شد؛


کابل جای آدم نیست (مجموعه‌داستان)
سید علی موسوی
ویراستار‌: محمدحسین محمدی
طرح جلد: سید محسن حسینی
چاپ اول: تابستان ۱۳۹۰
قیمت:۱۴۰ افغانی

عناوین و جایزه‌هایی که داستان‌های این مجموعه کسب کرده‌اند:

۱ـ آشیانه‌یی برای دو پرنده: برنده‌ی جایزه‌ی نخست مسابقه‌ی داستان‌نویسی روز جهانی صلح ۱۳۸۷، آمریت امور جوانان بلخ.

۲ـ شب اول قبر: برنده‌ی جایزه‌ی نخست اولین دوره‌ی مسابقه‌ی «مهرگان»، مسابقه‌ی داستان‌نویسی خانه‌ی داستان بلخ، ۱۳۸۸٫

۳ـ رنگ‌های بی‌صدا: برنده‌ی جایزه‌ی دوم پنجمین دوره‌ی جشنواره‌ی ادبی قند پارسی از سوی خانه‌ی ادبیات افغانستان، زمستان ۱۳۸۸‌، تهران
۴ـ مادکه لال: برنده‌ی جایزه‌ی دوم، سومین دوره‌ی مسابقه‌ی «مهرگان»، مسابقه‌ی داستان‌نویسی خانه‌ی داستان بلخ، ۱۳۸۹٫

بخت سیاه قره‌قل

این مطلبی از من بود که در شماره دو هفته پیش (شماره ؟) هفته نامه عصر نو چاپ شد:

بخت سیاه «قره‌قل»


این روزها اگر از کناره‌های منطقه لیلامی شهر مزار شریف عبور کنید، تک تک و گروه گروه افرادی را می‌بینید که پوست‌های کوچکی شبیه به پوست خرگوش در دست‌شان است و یا سر قیمت آن چانه می‌زنند. اما این پوست خرگوش و یا هیچ حیوان وحشی دیگری نیست، بلکه پوست بره‌‌های گوسفندی خاص به نام «قره‌قل» است.
محمد وکیل نیازی مدیر عمومی مالداری ریاست زراعت بلخ در مورد پیشینه این گوسفند این چنین معلومات داد: «سال‌ها قبل از امروز در یک کولی واقع در کشور تاجیکستان در بین رمه‌های مردم مالدار، گوسفندی به گونه‌ی وحشی دیده شد. چوپان‌های جوان اطراف رمه را محاصره کردند و این گوسفندان را که یک نر و یک ماده بودند، گرفتند. این گوسفندان همان گوسفند قره‌قل است که امروز می‌شناسیم. بعد از آن نسل گیری آغاز شد و اولین بار از طریق بندر ترکمنستان وارد نواحی شمال افغانستان گردید.»
برخی دانشمندان گوسفند قره‌قل را یکی از قدیمی‌ترین نژادهایی می‌دانند که اهلی شده است و هرچند بیشترین شهرت این گوسفندان به پوست بره‌های‌شان است اما از لحاظ پشم این گوسفندان از جمله پشم های مدل الیاف نرم (Fine) که قطر این الیاف بالاتر از 21 میلی مایکرون است. همچنین گوشت شیرین نسبت به دیگر گوسفندان دارد چون چربی کمتری در بدنش تجمع می‌کند. این گوسفند سالی یک مرتبه نسل گیری می شود.
ولی همانطور که پیشتر یاد کردیم گوسفند قره‌قل شهرتش را باید مدیون پوست بره‌اش باشد شاید هم به این خاطر باید متاسف باشد چون هر ساله میلیون‌ها بره قره‌قل در سراسر جهان (بیش از 40 کشور) پیش از تولد و یا بعد از تولد پیش از آن که شیر مادرشان را بخورند سلاخی می‌شوند.
علت بازار خوب پوست قره‌قل فلس (جعد) خاصی است که بره‌های این گوسفند دارند. و تاجران این پوست معتقدند که کیفیت پوست حتی قبل از تولد بره بسیار بهتر است تا بعد از تولدش و البته با لمس مادر و لیسیدن توسط مادر این کیفیت از بین می رود و به اصطلاح دیگر آن جلد و گل های خوب را ندارد. آنها معتقدند، خز بره ای که 15 روز قبل از تولد طبیعی ، از شکم مادر بیرون کشیده شده به مراتب از خز بره ای که 5 روز قبل از تولد طبیعی متولد شده، بهتر است. همانطور که اعتقاد دارند بره ای که فقط 5 ساعت از تولدش می گذرد خزش بهتر از بره ای است که سه روز از تولدش گذشته است.
حاجی عبدالرسول یکی از صدها تاجری است که در مزار شریف و شهرهای اطراف آن به خرید و فروش پوست قره‌قل می‌پردازد. او می‌گوید: « من برای خرید پوست روزهای دو شنبه و پنج شنبه به ولسوالی بلخ می‌روم و روزهای شنبه به چهار بولک و یک شنبه و سه شنبه دولت آباد. حالا وقت زایش گوسفندان است و وقتی که من باید برای یک سال پوست بره‌ قره‌قل جمع کنم. چوپان‌ها و یا صاحبان رمه خودشان کشتار می‌کنند و پوست را برای فروش به بازار می‌آورند. من فقط پوست را می‌خرم. البته بعضی از رفیق‌های ما بره‌را می‌خرند و خودشان می‌کشند اما من این کار را نمی‌کنم. فقط می‌بینم که پوست گلش خوب باشد و لیسیده نشده باشد. اگر لیسیده نشود فلس‌ها نمی شکند و تا همیشه می ماند.»
به گفته آمر مالداری ولایت بلخ قبلاً بازار تجارت پوست بره‌ قره‌قل  افغانستان جهانی بود. پوست قره‌قل افغانستان به عنوان با کیفیت‌ترین در نوعش به کشورهای مختلف جهان صادر می‌شد که بیشترین صادرات را به چهار کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق، دنمارک، فنلند و انگلستان داشتیم. اما در این اواخر بر حسب مناسبات سیاسی و جنگ های داخلی بازارهای جهانی کم شده و اکنون به صورت رسمی به دو کشور دانمارک و فنلند صادرات داریم. مقداری از پوست به صورت قاچاق به کشور پاکستان صادر می‌شود که بعد از کارهای جزئی به نام پوست درجه یک و به نام پاکستان صادر می‌شود.
حاجی نبی یکی دیگر از تاجران بلخ در مورد مراحل آماده‌سازی پوست قره‌قل می‌گوید: «اول پوست‌هایی را که خریده‌ایم نمک می‌زنیم و یکی روی دیگری می‌مانیم تا خراب نشوند. حتا گاهی می‌شود که بعضی از پوست‌ها را چند ماه قبل می‌خریم و نمک زده می‌مانیم. بعد برای شروع آش دادن اول پوست‌ها را خوب می‌شوییم. و در بین آبی می‌مانیم که خوب نمکی شده و آرد جو هم می‌اندازیم.»
پوست‌ها دوباره شسته می‌شوند و «شاخه بری» می شوند. یعنی قسمت‌هایی از آن مثل پاهاٰ، دم و یا سر را می‌برند و بعد با قراردادن روی همدیگر تخته‌هایی را روی آن می‌گذارند و تحت فشار بسیار بالا قرار می‌دهند تا به جز گل‌ها (جعدها) دیگر ناهمواری‌های پوست از بین برود.
در این مرحله پوست توسط بچه‌ها «خرخره» می‌شود. خرخره شدن مرحله‌ای است که طی آن با چوبک‌هایی مخصوص شیارهای پوست از آرد جو پاک می‌شوند. حالا پوست آماده بسته‌بندی است که پس از آن توسط هواپیما به دبی و سپس به کشورهای مقصد صادر می‌گردند.
سازمان حمایت از حیوانات کشتن بره‌ها را نوعی خشونت علیه حیوانات وباعث از بین رفتن نسل آن‌ها می‌دانند و بارها اعلامیه‌هایی نسبت به محکومیت این کار صادر کرده‌اند. آن‌ها کشتن گوسفندان وبیرون کشیدن بره‌ را از شکم مادرشان به خاطر پوست نوعی از حیوان آزاری اعلام کرده‌اند و از مجامع جهانی درخواست صدور احکامی را در ممنوعیت این عمل کرده‌اند.
جالب است که در زمان حکومت طالبان در افعانستان،  کشتار بره‌های گوسفند قره‌قل ممنوع شده بود. از نظر طالبان ، کشتن چوچه بره‌ها عمل زشت و قبیحی بود. در آن زمان این کار به شکل غیر قانونی انجام می شد و تجارت پوست بره های قره‌قل به شکل قاچاقی انجام می گرفت.
حتی بعد از سقوط طالبان هم بازار پوست قره قل سرد بود تا اینکه حامد کرزی رییس جمهور افعانستان با کلاهی از پوست بره قره‌قل در صحنه های بین المللی ظاهر شد. طوری که حتی کلاه قره‌قل این روزها به کلاه کرزی معروف شده است.

کشتار بره های قره قل در کم شدن نسل این گوسفند ندارد!
وقتی این سوال را از آقای نیازی می‌پرسیم، بلافاصله پاسخ می‌دهد: «خیر. به این خاطر که هیچ مالداری نسل ماده گوسفند خود را به کشتار نمی‌دهد.»
او علت این امر را دو نکته می‌داند؛ یکی قابلیت نسل‌دهی (بره‌دار شدن) و دیگری قیمت پایین پوست بره ماده نسبت به بره نر. به قول وی پوست جنس ماده نسبت به پوست بره نر زود فرسایش می یابد و مقاومت کمتری دارد.
محمد فهیم که صاحب یک رمه بسیار بزرگ در ولسوالی شولگر است و برای فروش ده عدد پوست بره قره‌قل به مزار شریف آمده می‌گوید: «ما فقط گوسفندانی را می‌کشیم قادر به متولد کردن بره‌های‌شان نیستند. این گوسفندها پیر هستند، یا ضعیف و یا از نظر شیردهی توان بزرگ کردن چوچه‌ها را ندارند. آن گوسفندان یک الی پنج روز پیش از متولد کردن چوچه‌ها به صورت اسلامی سر بریده می‌شوند و بره‌ها از شکم مادر گرفته می‌شوند.»
او بیشترین عاید رمه قره‌قل را همین پوست بره‌ای می‌داند که سالانه یک مرتبه موقعیتش پیش می‌آید و به نظر او نمی‌توان به خاطر ترحم بر حیوان باعث فقر و تنگدستی رمه‌داران و چوپانان شویم و اگر این کار را نکنیم به این دلیل که مادران چوچه‌اش را متولد کرده نمی توانند، هم مادر و هم چوچه می‌میرند و در اسلام حرام شدن یک حیوان حلال گوشت حرام است.
طبق حکم وزارت زراعت کشتن گوسفند «تقر» ممنوع است. بدین شکل که نباید گوسفند به صورت تقر کشته شوند یعنی با کشتن مادر بره از شکم بیرون آورده شود. اما بازهم مالداران به خاطر نفع اقتصادی در فروش پوست و بازار خوب گوشت (لاشک) تعداد زیادی از گوسفندان را اینگونه می کشند.
با این همه بسیاری معتقدند اگر از فضای اقتصاد ضعیف افغانستان تجارت پوست قره‌قل را هم بگیریم دیگر چیز زیادی برای صادرات و در نتیجه بالا بردن عواید عمومی نخواهیم داشت. چون یکی از عمده‌ترین صادرات افغانستان پوست قره‌قل است. و در این میان عده‌ای هم  این رشد اقتصادی را بهای جان بره‌ای می‌دانند که هیچگاه فرصتی برای زندگی به دست نمی‌آورد و بهای حق بوییدن و لیسیدن بره توسط مادری می‌دانند که هیچگاه به او داده نمی شود.


پ ن: در ایران به این نژاد گوسفند «قره گل» می‌گویند.

پ ن دو: از روی بی‌مطلبی دارم هرچی دستم آمد می‌گذارم.

پ ن سه: منتظر چاپ کتابم هستم.

شماره سوم الف تا یا:

شماره سوم ماهنامه ادبی «الف تا یا» منتشر شد. در این شماره می‌خوانید:

ـ «چ»، «ح» و «خ»

- دو برکت... دو... دو... دو... (شفیق نامدا)

ـ آوازهای یک متن (خسرو مانی)

ـ داستانک (حبیب صادقی)

ـ چهارشنبه‌ای دیگر (علی موسوی)

ـ مصاحبه مومن و مفسد (مصاحبه با آلن گینزبرگ)

ـ ... و ده‌ها شعر و داستان

 

علاقه مندان می‌توانند پی دی اف مجله را اینجا بدست بیاورید

شماره نخست

شماره دوم

شماره سوم

چهارشنبه‌ای دیگر

این مطلب در شماره سوم ماهنامه ادبی «الف تا یا» نشر شده است:

چهارشنبه‌ای دیگرٍ

نگرش به دنیای زنان، مسئله‌ای است غریب در ادبیات فارسی در افغانستان و از آن غریب‌تر بیان این دنیای ناشناخته از زبان خود زنان است. شاید چنین تلقی شود که «کجای این شتر راست است که گردنش باشد؟» و «خانه از پای‌بست ویران است.» و...

این هم حرفی است اما اگر فقط کمی چشم‌های‌مان را بیشتر باز کنیم، می‌بینیم که نه تنها زنان از دنیای خود ننوشته‌اند بلکه مردان ما نیز که رقم بیشتری از نویسندگان کشور را تشکیل می‌دهند از زبان مادران، خواهران و زنان خود کم‌تر ‌نوشته‌اند.

داستان‌ها در بسیاری مواقع فرایند درگیری‌های درونی نویسنده‌های‌شان هستند در زمان سکوت و در کشوری که بعد از یک دوران سیاه به روی کاغذ می‌روند، خواندنی‌ترند به شرطی که چند نویسنده‌ی خوب داشته باشیم تا هم پرکار باشند و هم توانا. تقی واحدی یکی از این نویسندگان است. او با درک وضعیت و مطالعه در زمینه‌هایی که می‌نویسد، ارتباط خوبی با خواننده برقرار می‌کند و اکثر شخصیت‌هایی که می‌سازد با آنچه در جامعه‌ی دیروز و امروز افغانستان یافت می‌شود همگون و همساز است.

«چهارشنبه‌ی آخر» نام داستانی از «تقی واحدی» است، نویسنده‌ای که علاقه‌مندان به داستان با نام او آشنا هستند. این داستان در مجموعه‌ای به همین نام در سال 1387 و از سوی خانه‌ی ادبیات افغانستان چاپ شده است.

چهارشنبه آخر تنها داستانی از واحدی نیست که شخصیت‌های جنس مخالف در آن به خوبی روانکاوی می‌شوند. پیش‌ترها از او داستان بلند «گلیم‌باف» را خوانده‌ایم و به قدرت تحلیل کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌های زنان در مواجه با مشکلات مختلف، خصوصن جنگ و عواقب آن پی‌برده‌ایم.

 

دنیای زنان بدون مردان

 

«اگر مردا نمی‌بود؟»

اگر این سوال برای یک زن روشنفکر و یا حداقل باسواد پدید می‌آمد، زیاد مشکل نمی‌نمایاند که: «اگر مردا نمی‌بود؟» اما چگونه یک دختر ساده و شاید بی‌سواد با این مسئله روبرو می‌شود؟ و ذهن او چگونه به دنبال پاسخی برای این سوال خواهد گشت؟

برای او این مسئله بسیار پیچیده‌تر از آن است که «اگر باران نمی‌بود» چون شاید او خشکسالی را تجربه کرده باشد: «اگر باران نمی‌بود. لاکن باران جواب داشت. اگر نمی‌بود، چشمه‌ها خشک می‌شدند. علف‌ها...» چهارشنبه‌ی آخر ص34

اما واقعن چطور شد که این سوال به ذهن زرمینه رسید؟ سوال مهمی که سایه‌اش در تمام طول داستان همراه خواننده است، به صورت یک سایه که نه آزاری به بدنه‌ی رئالیسم داستان می‌رساند و نه آن را با بحث‌های عمیق فلسفی حوصله‌گیر می‌سازد.

به قطع حضور او و تاجور، مادربزرگش در یک محیط کاملن زنانه تاثیر زیادی در تولد این پرسش داشته است و باز این تجربه بوده است که ناخودآگاه به این پرسش واداشته است. اما خیلی از موارد دیگر موجود در روابط زن و مرد افغانستانی از علت‌‌های اصلی و به عبارت دیگر دلایل مزمن مسئله است. جامعه‌ای سنتی و مردسالار که در تمامی سطوح نقش و نفوذ مردان بیشتر از زنان به چشم می‌خورد.

چهارشنبه‌های اول سال چهارباغ روضه جایی است برای تجربه‌ی گریز از این دنیای مردانه برای زنان، هرچند کوتاه برای یک روز در هفته و نه چندان عمیق با حضور مردانی چون ایشان‌ها، گدایان، شورنخود فروش‌ها و... اما کافی برای این که چادری از سر گیرند، روی چمن‌های روضه لم بدهند و خنده‌هایی از ته دل کنند.

تقی واحدی بعد از این که ذهن زرمینه را به این سوال درگیر می‌کند با توصیف صحنه‌هایی از این «دنیای زنان بدون مردان» سعی در پردازش فضای داستانش می‌کند و از طرف دیگر دلایلی را برای منطقی شمردن و سپس واقعی شمردن آن ارائه می‌کند.

هرچند این صحنه‌ها کم اند و بهترین بهانه برای این‌ که محیط (مکان داستان) توصیف گردند و اگر واحدی برای این امر کمی بیشتر وقت می‌گذاشت مطمئنن در داستانی که حادثه‌ای (به آن شکل) ندارد قابل تامل‌تر می‌نمود.

برای زرمینه اتفاقات امروز بزرگ می‌شود، چون خانواده‌ی او از آن دسته خانواده‌هایی نیست که دخترانش هر وقت خواستند از خانه برآیند. به واقع این چنین خانواده‌هایی کم‌اند در افغانستان و اگر معدود رفتن به زیارت‌ها، عروسی‌ها و این چهارشنبه‌ها را هم از زنان‌شان بگیری دیگر تفریحی ندارند. این بزرگی اتفاقات امروز به دلالت روایت هم تبدیل می‌شود. او که نگاهش بی‌سبب به همه طرف می‌گردد و به زنان و دخترانی که در عوالم خود هستند چشم می‌دوزد.

در چنین جامعه‌ای روبرو شدن با مردان نامحرم کم اتفاق می‌افتد. این‌جا که حتا دختران از بچه‌های قوم روی می‌گیرند، زن برای خریدن سودا از خانه خارج نمی‌شود و... چگونه می‌توان انتظار رابطه‌ را داشت به جز حالت‌هایی که از آن می‌توان به تصادف یاد کرد؟

زرمینه برای خریدن شورنخود به نزدیک کتاره‌هایی می‌رود که آن سوی آن همان دنیای همیشه‌گی است، در آن سو مردانی «چشم‌گشنه» برای دید زدن جمع شده‌اند:

«چشمش خورد به مرد جوانی که لُق زده بود به او. گرچه زود ریب داد چشمانش را، لاکن صورت استخوانی او کاملاً در ذهنش جای گرفت و حس کرد که نگاه بی‌شرمانه‌ی او بر پشت و پهلویش خلجان می‌زند.»

چهارشنبه‌ی آخر ص35

 

هرچند او چند لحظه‌ پیش به دنیایی خالی از مردان فکر کرده بود اما این فکر او متفاوت است از انواع مشابه‌اش نزد زنان روشنفکر که از آن به نام «فمنیسم» یاد می‌شود. زرمینه نمی‌تواند فمنیست باشد فقط به این خاطر که برای لحظه‌ای به این فکر کرده بوده که اگر مردان نباشند چه اتفاقی می‌افتد و یا بعد از «جگرجنگی» با مرد جوان لذتی در او پدید آمده است.

چون زرمینه نیز با تفاوت دو نسل با تاجور به همان سرنوشت محکوم است و خود این را می‌داند. شاید برای همین است که برای سوال خود به دنبال جواب‌هایی قانع کننده نمی‌گردد و حدس می‌‌زند که زندگی زنان بدون مردان به همان اندازه سخت است که حیات چشمه‌ها بدون باران.

این دو نسل همان‌طور که به خاطر وضعیت جسمی قادر نیستند همراه هم «شیریخ» بخورند، از خیلی نظرهای دیگر هم متفاوت هستند. دنیای زرمینه دنیای جوانی است، پر از انرژی، خنده و حرارت و البته احساسات. او دیگر معطل نمی‌کند تا تاجور آهسته آهسته گره چادرش را باز کند و گندم را آرام آرام برای کبوتران بریزد و زیر لب دعا کند، او مشت مشت گندم می‌پاشد و دعا نکرده به چالاکی خود می‌خندد.

و در نهایت: «هنوز ایستاده بود که از پشت شیشه‌ی بس، چشمانش رفت سمت چهارباغ که عظمت دل‌انگیز ازدحام دختران و زنان، او را در حسرتی مغموم فرو برد. چهارشنبه‌ی آخر بود و او یک سال دراز باید انتظار می‌کشید تا باز بهار شود و چنین چهارشنبه‌یی و...»

چهارشنبه‌ی آخر ص37

 

اما به راستی این حسرت مغموم فقط چهارشنبه‌ی آخر و انتظار یک ساله بود؟ به نظر من واحدی در این‌جا می‌خواسته حسرتی بزرگتر را در لفافه‌ی داستان پیچانده بگوید. غم این که دختران این مرزو بوم حتا آرزوی داشتن یک جامعه‌ی باز به شکلی که زنان در کنار مردان در آن به ایفای نقش بپردازند را نیز ندارند و یا حتا جامعه‌ای که فقط برای زنان باشد (حتا در رویا). آن‌ها فقط منتظر می‌مانند تا سالی دیگر فرا برسد و چهارشنبه‌ای دیگر.


چاپ شماره اول و دوم ماهنامه الف تا یا:



شماره اول و دوم ماهنامه‌ی ادبی «الف تا یا» چاپ شد:

در شماره‌ی اول می‌خوانید:

الف، ب، پ

کلمه‌های اصل - از روح الامین امینی

فریادی شو تا باران... - از داکتر همایون عزیزی

غزل رفیق خالی از خلل - از سهراب سیرت

رویکرد زبان در مجموعه شیطنت - از حسن ابراهیمی

صورت دعوا - از حامد خاوری

مصاحبه با نصرت رحمانی

و ده‌ها شعر و داستان


در شماره‌ی دوم می‌خوانید:

ت، ث، ج

تلنگری بر شیشه‌ی آفتاب - از داکتر نجیب آگاه

فردیت در ترانه‌های قهار عاصی - از سهراب سیرت

این سیب تلخ را به تو تعارف می‌کنم - از عفیف باختری

دل یک نابینا... - از تقی واحدی

بیگ بابه - از حبیب صادقی

از دنیای فاقد طنز وحشت دارم! -  مصاحبه با میلان کوندرا

و ده‌ها شعر و داستان

-----------------------------------------------------------------------

برای به دست آوردن این ماهنامه می‌توانید به نشانی؛

افغانستان، مزار شریف، کلبه‌ی فرهنگی بلخ

مراجعه کنید و یا با شماره‌های؛

0778818866     و         0798161477

تماس بگیرید.

------------------------------------------------------------------------

منتظر آثار شما برای شماره‌های بعدی هستیم.

الف تا یا

شماره اول مجله ادبی-فرهنگی الف تا یا منتشر می شود.

معرفی کوتاه ماهنامه:

صاحب امتیاز: جبهه ادبی الف تا یا

مدیر مسئول: عفیف باختری

سردبیر: سید علی موسوی

ویراستار: سهراب سیرت

گروه نویسندگان: ابراهیم امینی، حسن ابراهیمی، نجیب آگاه، امان پویامک،صدا سلطانی، هدیه ارمغان، فرزاد فرنود، عنایت شهیر و...

کسانی که علاقه‌مند چاپ اثارشان هستند لطف نموده، شعر، داستان، نقد و... را به ایمیل من بفرستند. آثار بعد از تائید به نام‌شان چاپ خواهد شد.

البته شماره اول بسته شده و آثار برای شماره‌های بعد در نظر گرفته خواهد شد.

سومین اوسانه، سی سانه

دیشب نوزدهم مهرماه (میزان) بود و جشن مهرگان از طرف اعضای خانه داستان بلخ و دیگر فرهنگیان بلخی بزرگ داشته شد و همزمان برندگان سومین دوره مسابه «اوسانه سی سانه» (مسابقه سرتاسری داستان نویسی خانه داستان بلخ) معرفی شدند. گزارش مفصلی خواهم داشت از آن اما فقط با برندگان آشنا شوید:

مقام نخست، تندیس و جایزه نقدی به مبلغ (بیست هزار افغانی) به آقای عبدالواحد رفیعی

مقام دوم، تندیس و جایزه نقدی به مبلغ (ده هزار افغانی) به آقای سید علی موسوی

مقام سوم، تندیس و جایزه نقدی به مبلغ (پنج هزار افغانی) به آقای محمد امین محمدی

سید علی موسوی در حال دریافت تندیس و چک از دست سید اسحاق شجاعی یکی از داوران

محمد امین محمدی برنده مقام سوم


من هم قصه‌اي دارم

گزارش محفل معرفي برندگان جشنواره داستان نويسي
ويژه دانش‌آموزان دوازده ليسه شهر مزار شريف


زمان: يك شنبه 30 جوزا 1389

مكان: تالار شوراي ولايتي بلخ

هرچند از سوي خانه داستان زمان آغاز برنامه ساعت هشت صبح اعلام شده بود ولي انتظار آن مي‌رفت كه مثل اكثر اوقات با يك ساعت تاخير شروع كنند، اما باورش هم سخت بود كه علاقه‌مندان اشتراك كننده كه بيشتر مهمانان را تشكيل مي‌دادند زودتر از ساعت هشت صبح دم دروازه شوراي ولايتي اجتماع كرده بودند. حق هم داشتند آن‌ها آمده بودند تا از نتيجه‌‌ي كارشان باخبر شوند و شايد هم آمده بودند تا با ديگر اشتراك كنندگان آشنا شوند و چه كسي مي‌داند، شايد هم دوستي‌هايي از همين مسابقه و محفل شروع شود كه بعد‌ها خاطراتش نقل محفل‌ها گردد.
كساني كه در تالار شوراي ولايتي حاضر مي‌شدند با تابلويي روبرو مي شدند كه پرواز يك ماهي از محيطي كوچك به ظرف بلورين بزرگي را نمايش مي‌داد و با خط درشتي بر آن نوشته بودند: «من هم قصه‌اي دارم.» و اين عنوان چقدر مي‌زيبد حضور قصه گويان نوجوان بلخي را. در زير تابلو هم نشان‌ هشت نهادي كه محفل امروزي به همكاري‌شان برگذار شده بود نقش بسته بود.
با اين وجود ساعت هشت و سي دقيقه كلام الله مجيد سرآغاز محفل بود تا «نامه بي نام او يك سر خطا نباشد.» گردانندگي بخش اول برنامه به عهده بانوي جوان داستان نويس بلخي، فرخنده آرزو آبي بود. وي به اطلاع مهمانان حاضر رساند كه خانه داستان بلخ در سال 1387 با تلاش جمعي از نويسندگان اين ولايت و به هدف كار تخصصي براي گسترش داستان نويسي تاسيس شده و تا حال دو دوره مسابقه داستان نويسي عمومي در سطح جوانان برگذار كرده و اين اولين بار بوده است كه با كمك هفت نهاد ديگر طرحي را براي پيدا كردن استعدادهاي نوجوان در سطح مكاتب شهر مزار شريف ارائه داشته است.
ابتداي ماه جوزا بود كه چند گروه از بچه‌هاي خانه داستان بلخ با حضور در 12 مكتب شهر مزار شريف آنان را تشويق مي‌كردند به ارائه آثار داستاني‌شان در موضوعات آزاد يا مرتبط با حقوق بشر در يك جشنواره داستاني كه تا بيست جوزا وقت داشت.
بعد هم از شفيق نامدار از اعضاي خانه داستان و يكي از داوران جشنواره خواست تا با كم و كيف آن آشنايمان كند. نامدار سخنراني كوتاهي داشت كه مايحصل آن آماري چنين بود:
جشنواره داستان نويسي بلخ به ابتكار خانه داستان بلخ و همت و حمايت مالي و معنوي هفت نهاد يعني؛ كميسيون حقوق بشر افغانستان در زون شمال، رياست معارف ولايت بلخ، شبكه جامعه مدني، دفتر حمايه اطفال، سازمان حمايت كودك، آمريت جوانان ولايت بلخ و راديو نهاد برگذار شد.
بيستم جوزا بعد از جمع آوري داستان‌ها معلوم شد، از شش ليسه دخترانه و شش ليسه پسرانه، مجموعاً 166 اثر مواصلت كرده بود كه طي آن تعداد (115) دختر و (45) پسر و (2) نفر هم بي‌نام و نشان و البته ناممكن در تعيين جنسيت، در اين طرح شركت جسته بودند.
و بعد از داوري در مرحله اول كه با شركت پنج داور يعني؛ حبيب الله صادقي، معصومه كوثري، فرخنده آرزو آبي، سيد علي موسوي و شفيق نامدار سي داستان برتر براي مطالعه و داوري دوم انتخاب گرديدند.
داوري مرحله دوم به صورت امتيازي بود و ميانگين امتيازات در نظر گرفته شده مشخص نمود كه داستان‌هاي برتر از آن چه كساني است اما او تاكيد داشت كه هدف نه تنها برنده شدن كسي و بازنده شدن ديگري نبوده، بلكه تمام كساني كه در اين طرح اشتراك كرده‌اند در نزد خانه داستان بلخ و همكارانش برنده محسوب مي‌گردند زيرا به هدف اصلي طرح كه همانا يافتن استعدادهاي نوپاي نويسندگي بود رسيده‌اند. او همچنين تاكيد كرد كه معيار داوران در انتخاب داستان‌هاي برتر نثر داستاني، طرح داستاني و مهارت در فن نويسندگي بوده است.
بعد از توضيحات نامدار، رئيس معارف ولايت بلخ سخنراني كرد. او در گفته‌هايش از حمايت هميشگي‌اش از اين نوع برنامه‌ها گفت و اين كه خوشحال است شاگردان مكاتب با اشتياق در اين جشنواره شركت كرده‌اند.
بعد هم قاضي محمد سامع، رئيس دفتر ساحوي كميسيون مستقل حقوق بشر با ابراز رضايت از اجراي طرح و اشتراك دانش‌آموزان در آن، آمادگي خويش و امكانات دفتر مربوط‌ شان را براي برگذاري نمونه‌هايي ديگر اعلام داشت. وي همچنين از پيشنهاد ادامه كار با دانش‌آموزان علاقه‌مند به نوشتن گفت و اين كه در همين راستا و با استفاده از پيش‌كسوتان داستان‌نويسي بلخ كارگاه‌هاي هفتگي داستان برگذار خواهد شد.
سپس براي ابراز سپاس از مديران و مسئولين فرهنگي مكاتب خواسته شد تا به جايگاه تشريف بياورند و ضمن دريافت تقديرنامه‌هاي خودشان هدايايي كه براي تمام شركت كنندگان در نظر گرفته شده بود تسليم شوند.
قسمت دوم برنامه را علي‌شاه ظريفي گردانندگي مي‌كرد و او در اولين قدم از سيد علي موسوي به عنوان داور طرح خواست تا نام سي اثر برتر را بخواند تا نويسندگان‌ آنها به جايگاه تشريف بياورند.
مرحله دوم داوري كه يك هفته طول كشيده بود و نكته جالب در اين قسمت حضور (21) دختر و (9) پسر بود يعني به عقيده داوران اين دختران از نظر قوت كار لياقت بيشتري براي حضور در جمع سي نفر نخست را داشته‌ بودند. با خواندن تك تك نام‌ها و حضور شخصيت‌هاي فرهنگي براي تفويض، جوايز بيست و سه تن از آنان داده شد. و اعلام شد كه هفت نفر باقي‌مانده مقام‌هاي اول تا سوم را از آن خود كرده اند كه داوري در قسمت تعيين نفرات برتر اول تا سوم طبق برنامه از پيش تعيين شده براي پسرها و دختران جداگانه در نظر گرفته شده بود.
كه در جمع دختران شركت كننده، بانو هاجر زيدي با داستان تشله‌ها بيشترين امتياز و مقام نخست را از آن خود كرد.
بانو هديه ارژنگ عالمي با داستان «ديوانه» دوم شد.
و مقام سوم را داستان‌هاي «سكوت ماه» از بانو «پروين حميدي» و «مرگ خاموش» از بانو «زهرا خاوري» به طور مشترك از آن خود كردند.
و در جمع پسران هيئت داوران با توجه به كيفيت پايين آثار هيچ داستاني را شايسته مقام نخست ندانستند.
و مقام دوم مشترك به داستان‌هاي «خوشحالي و هيجان» از «خان علي دانشجو» و «شاگرد بي‌نوا» از «محمد سليم» رسيد.
داستان «روزهاي تاريك روشني دارد.» از «ناصر فرهمند دره‌صوفي» سوم شد.

اين دانش‌آموزان هداياي نقدي و جنسي در نظر گرفته شده را از دست داوران دريافت داشتند و به نشان ارج‌گذاري از تقي واحدي نويسنده كوشا و كسي كه در طول برگذاري جشنواره مسئوليت هماهنگي موسسات را برعهده داشت جايزه نفر اول توسط او تفويض شد.

حضور رئيس معارف و رئيس دفتر ساحوي كميسيون حقوق بشر

و ديگر بزرگان در جمع شركت كنندگان


هفت داستان نويس برتر اين جشنواره

فراخوان سومين دور مسابقه خانه داستان بلخ

خانه داستان بلخ به پشتیبانی مالی نشریه زرنگار چاپ (تورنتو- کانادا)  سومین دور مسابقه داستان نویسی را برگزار می کند. در این مسابقه که ویژه داستان نویسان پارسی زبان افغانستان می باشد ، نویسنده گانی میتوانند اشتراک کنند که زیر چهل سال عمرداشته ، باشنده ی افغانستان بوده و یک یا دو داستان کوتاه خود را به ادرس خانه داستان بلخ بفرستند.

برای برنده گان جایزه های اول –دوم و سوم برعلاوه تندیسه خانه داستان بلخ ، به ترتیب مبلغ بیست ، ده ، و پنج هزار افغانی پول نقد جایزه اهدا می گردد . مراسم اهدای جوایز سالانه همزمان با بزرگداشت جشن باستانی مهرگان (ماه میزان) و تجلیل نگاره های هنر بلخ  برگذار مي‌گردد.

آخرین مهلت پذیرش داستان ها پانزدهم ماه اسد (مرداد) 1389


داوران براي بررسي آثار، چهار ویژه گی زير را درنظر خواهند گرفت :

1- ویژه گی های نثر و سخن داستانی افغانستان در زبان داستان

2- درونمایه داستان

3- ساختار و پرداخت داستان

4- اصول فنی داستان نویسی


نشانی برقی براي ارسال آثار:

 

Taqi_wahedi@yahoo.com

Shafiq_mzr@yahoo.com

93798247957+

0700539366

0502040250

نشاني :

مزارشریف: جاده مسعود بزرگ ش،اپارتمان رسول برات ،دفتر شبکه جامعه مدنی و حقوق بشیر.

ویا – گذربابه قمبر (کلبه فرهنگی بلخ)

از اين جرگه صلح چه مي شود انتظار برد؟

يكي از شركت كنندگان در جرگه صلح كابل...


من قضاوت نمي كنم كه از كدام قوم است خداي نكرده!

فراخوان مشاركت در جشنواره داستان نويسي

فراخوان مشاركت در جشنواره داستان نويسي

 

خانه داستان بلخ جهت كشف و پرورش استعدادهاي جوان ادبي، ميان متعلمان صنف‌هاي نهم تا دوازدهم شش ليسه (دبيرستان) دخترانه و شش ليسه پسرانه شهر مزار شريف مسابقه داستان نويسي با شرايط زير راه اندازي مي‌كند:

- متعلمان با يك اثر داستاني كه مضمون آن آزاد بوده و يا به يكي از موضوعات حقوق بشري ارتباط داشته باشد، در اي جشنواره شركت نمايند.

- متعلمان داستان‌هاي‌شان را الي تاريخ 20 جوزا (خرداد) به مسول ادبي ليسه‌هاي‌شان بسپارند و نام، صنف، مكتب و شماره تماس‌شان را ذكر نمايند.

از ميان آثار شركت كننده به 30 اثر برتر لوايح تقدير و هدايايي اعطا گرديده و كارگاه يك روزه داستان نويسي براي نويسنده‌هاي اين 30 اثر راه اندازي مي‌گردد.

از ميان 30 اثر برتر براي شش اثر برگزيده بر علاوه گواهي نامه خانه داستان بلخ، جوايز نقدي نيز در نظر گرفته شده است كه در ختم ماه جوزا، طي يك محفل، اهدا مي‌گردد.

متعلمان گرانقدر! شما مي‌توانيد با اشتراك در اين مسابقه، استعدادهاي‌تان را نشاده دهيد و با تلاش بيشتر به خانواده بزرگ نويسندگان كشور راه يابيد.

برگذار كنندگان:

خانه داستان بلخ       

رياست معارف (آموزش و پرورش) بلخ

كميسيون مستقل حقوق بشر – دفتر ساحوي مزار شريف

مركز معلومات و ارتباط جوانان

شبكه جامعه مدني و حقوق بشر

راديو نهاد

سازمان حمايت كودك افغانستان

ليسه هاي شركت كننده در مسابقه:

دخترانه سلطان رضيه

دخترانه نسوان يولمرب (1)

دخترانه فاطمه بلخي

دخترانه عالي تجربوي

دخترانه هاشم برات

دخترانه ستاره

پسرانه و دخترانه علي چوپان

پسرانه استقلال

پسرانه باختر

پسرانه دقيقي بلخي

پسرانه سلطان غياث الدين

پسرانه غازي امان الله

--

زندگي خالي تر از آن است كه بشود با يك شريك آن را پر كرد!

سفر بازگشت

خداحافظی سخت است. سخت مثل سنگ. دل بریدن از دوستان زیادی که در این سفر پیدا کردم. خداحافظی با تکرار هر روزه حس نستالوژیک با دیدن اقوام، دوستان و جاهایی که برایم سراسر خاطره شده اند. دیدار کوچه های کودکی، نوجوانی و جوانی...

فرودگاه امام خمینی تهران هستم و روی صفحه پاسپورتم که سه هفته پیش مهر ورودی زده شده بود حالا یک مهر خروجی زده اند تا دیگر پایم آن طرف خط زرد شده نتواند و من ملزوم به ترک همه آن چه گفتم شوم.اما اشتیاق به دیدار عزیزانی که منتظرم هستند، صبر پرواز را برایم سخت کرده. امیدوارم توانسته باشم خاطره نیکی از خود پیش همه شما بگذارم. شمایی که سه هفته مرا تحمل کردید. تهران، کاشان و مشهد...

پنجمین جشنواره قند پارسی

امسال برگزاری پنجمین جشنواره "قند پارسی" از سوی خانه ادبیات افغانستان با اهدای دوره نخست "جایزه ادبی نوروز" توأم بود. این نهاد به روال معمول چند سال اخیر با برگزاری یک رشته مراسم در تهران، دهها تن از اهل قلم افغانستان را در کنار شاعران و داستان نویسانی از ایران و تاجیکستان گرد هم آورد و به معرفی آثار برگزیده داستانی و شعری افغانستان پرداخت.

در مراسم امسال آثار ادبی و شعری اهالی قلم افغانستان در داخل و خارج این کشور طی ده سال اخیر به ارزیابی گرفته شد و به آثار برتر جوایزی اهدا شد.

تحولات در عرصه داستان و شعر

در بیانیه هیأت داوران جایزه‌ی ادبی نوروز آمده است که ادبیات داستانی افغانستان در این دوره رشد نسبی داشته و کسب تجربه‌های نوِ در نتیجه آشنایی نویسندگان افغانستان با ادبیات مدرن جهان‌، زمینه حرکت ادبیات داستانی افغانستان به سوی نوگرایی را فراهم کرده است.

با این وصف شرکت کنندگان این جشنواره اذعان کردند که اگرچه ادبیات داستانی افغانستان نسبت به گذشته تحول چشم گیری داشته و داستان نویسان تصویر واقع بینانه ای از تبعات جنگ در افغانستان ارائه کرده اند، اما رشد این جریان به هیچوجه قناعت‌بخش نبوده است.

در بخش شعر، شرکت کنندگان جشنواره، شعرهاي ارايه شده را در پردازش مفاهيم انساني و نوآوري­ها و تكنيك­هاي زباني و خيال­بندي­هاي شاعرانه، مناسب دانستند، و از تلاش شاعران جوان برای پرهیز از كلي گويي و شعارزدگي تقدیر کردند، اما به کاستیهایی در کار شاعران جوان نیز اشاره کردند.

به طور کلی داوران شعرهاي فرستاده شده به جشنواره را برخوردار از استحكام و تنوع مضامين شمردند، اما شعرهای نو را از نظر تكنيك و نوآوری در عرصه زبان، تصوير و انديشه، پاسخگوی كامل انتظارات جامعه ادبی ندانستند.

برندگان جوایز برتر

به گفته مسئولان این جشنواره، 35 اثر شعری و 12 داستان از میان آثار فرستاده شده از سوی بیش از 170 شاعر و حدود 70 داستان نویس در رقابت نهایی شرکت داده شدند.

در بخش داستان و رمان، هیأت داوران جایزه ادبی نوروز با تقدیر از رمان "پهلوان مراد و اسپی که اصیل نبود" نوشته‌ ببرک ارغند، جایزه مشترک بهترین رمان دهه‌ افغاستان را به "گلیم‌باف" نوشته تقی واحدی به دلیل بازتاب هنرمندان رنج زنان افغانستان و "هزارخانه خواب و اختناق" نوشته‌ عتیق رحیمی به دلیل نوآوری در روایت و زبان محکم آن اهدا کرد.

در این مراسم همچنین از مجموعه داستان "آشار" نوشته‌ی عبدالواحد رفیعی و مجموعه داستان خانم جورج نوشته‌ مریم محبوب‌ تقدیر شد و جایزه بهترین مجموعه داستان دهه‌ افغانستان به مجموعه داستان "عسکرگریز" نوشته‌ محمد‌آصف سلطان‌زاده به دلیل سوژه های ناب و بازتاب واقع بینانه پیامدهای جنگ افغانستان اهدا شد.

در همین حال، برگزیدگان پنجمين جشنواره‌ ادبی «قند پارسی»، وي‍ژه شعر و قصه‌ جوان افغانستان، نیز معرفی شدند.

در این جشنواره زهرا حسين‌زاده، محمدتقی اکبری و محمدصادق عصيان در بخش شعر پایداری، سيدعليرضا جعفری، غلامرضا ابراهيمی و علی جعفری در بخش آزاد شعر کلاسيک، امان‌الله ميرزايی، حکيم علی‌پور و فاطمه روشن در بخش آزاد شعر نو، به ترتیب برندگان اول تا سوم رقابتها بودند.

همچنين در بخش داستان، حبيب‌الله صادقی، سيدعلی موسوی و معصومه حسينی، به ترتیب مقامهای اول تا سوم را از آن خود کردند و امان پويامک هم شايسته قدردانی دانسته شد.

در دوره پنجم جشنواره‌ی ادبی "قند پارسی"، محمدعلی سپانلو، مصطفی محدثی خراسانی و علی‌محمد مؤدب از ايران و قنبرعلی تابش و حفيظ الله شريعتی از افغانستان داوران بخش شعر، بلقيس سليماني از ايران و حميرا قادری و محمدحسين محمدی از افغانستان داوران بخش داستان بودند.

در گزارش جشنواره آمده است که با توجه به اينكه جشنواره قند پارسی از زمان بنيان‌گذاری، وي‍ژه شعر و قصه جوان افغانستان بوده، شركت‌كنندگان ايرانی و تاجيكستانی در بخش مسابقه سهم نداشته اند، اما از حضورشان در جشنواره، به عنوان مهمان وي‍ژه، قدردانی شده است.

استقبال از برگزاری جشنواره

در همین حال، وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در واکنش به این اقدام از برگزاری این محفل ادبی تقدیر کرده است. در پیام سید مخدوم رهین وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان آمده است:

"من اقدام نیکو و به‌سزای «خانه‌ ادبیات افغانستان» و نهادهای همکارشان را در برگزاری پنجمین احتفال «قند پارسی»‌ و نخستین دوره‌ی «جایزه ادبی نوروز»، همراه با بزرگ‌داشت نویسنده‌ گرامی، آقای محمد‌جواد خاوری، درخور ستایشِ فراوان می‌دانم، و آرزو می‌برم این اقدام در بازشناسی ادبیات فارسی دری، به ویژه شعر و قصه‌ جوان، دستآوردهای گوارایی را در پی داشته باشد."

شماری از اهل قلم افغانستان در داخل و خارج کشور نیز از این رویداد فرهنگی استقبال کردند. در پیامی از عتیق رحیمی داستان نویس و یکی از برندگان جوایز برتر آمده است این اقدام به عنوان همت یاران اهل قلم در در شرایط دشوار برای درمان درخت زخمی فرهنگ ستوده شده و آصف سلطان زاده یکی دیگر از برندگان جوایز برتر با اشاره به دوره نخست جوایز ادبی نوروز نوشته است: "اولین جایزه ادبی افغانستان، مراسم‌اش در غربت برگزار می‌شود و در زمستان. به امید برگزاری مراسم جایزه‌ های بعدی نوروز در بهار و در کابل، جایی که نوروز فقط در آن‌جا با صفاست."

تقدیر از محمد جواد خاوری

گفتنی است که در مراسم امسال از کارنامه ادبی محمد جواد خاوری به عنوان داستان نویس و پژوهشگر فرهنگ عامه که کارهای تحقیقی اش در این زمینه در دهه های اخیر در افغانستان بی نظیر به شمار آمده، تقدیر شد. ابوطالب مظفری، شاعر و منتقد ادبی، او را از پیشتازان داستان نویسی در مهاجرت خوانده شد که روی جریان داستان نویسی جوانان افغانستان تأثیرات زیادی داشته است.

در این مراسم از "امثال و حکم مردم هزاره" و "قصه های هزاره های افغانستان" به عنوان آثاری نام برده شد که آقای خاوری در آنها برای نخستین بار دست به یک کار علمی و کارشناسانه زده، در حالی که پیش از آن در این عرصه کار چندانی صورت نگرفته است. به نظر منتقدان، او فرهنگ عامیانه را با مفاهیم مدرن در کار تازه اش، مجموعه داستانی "گل سرخ دل افگار" در هم آمیخته است.


منبع بی بی سی